در روايت آمده است كه : حضرت امام على النقى عليهالسلام به عيادت يكى از شيعيان خود آمد و حال او را مشرف به موت ديد ، ولى در چهرهاش حزن و افسردگى بود ، حضرت فرمودند :از مرگ مىترسى و از ملاقات با موت افسرده خاطرى ؟ مگر نمىدانى مرگ براى مؤمن مثل آن است كه با بدن چركين وارد حمام شود و پس از تميز كردن بدن لباسى نظيف بپوشد ، آيا كسى از تميز شدن و لباس نظيف پوشيدن ناراحت است ؟ بدان كه مرگ براى تو چنين است ، آن شخص صورتش برافروخته شد و ترسش مرتفع گشت و چشم برهم گذاشت ، چون او را حركت دادند از دنيا رفته بود[254] .
245 ـ ابراهيم عليهالسلام و ملك الموت
در روايت آمده : حضرت ابراهيم به ملك الموت فرمود : دوست دارم تو را به آن صورتى كه نزد مؤمن مىآيى ببينم ، عرضه داشت : صورت برگردان . سپس گفت : مرا ببين . چون ابراهيم وى را ديد ، صورتى زيبا به مانند يك جوان مشاهده كرد كه در بهترين لباسها آراسته شده ، ابراهيم عليهالسلام فرمود : اگر براى مؤمن لذتى نباشد مگر جمال تو ، سزاوار است كه تقاضاى مرگ كند تا جمال تو را مشاهده كند[255] .
246 ـ رفع كراهت مرگ براى مؤمن
مؤمن ممكن است از مرگ كراهت داشته باشد ، براى رفع كراهت او در حديث مهمى مسائلى ذكر شده به اينصورت : به ملكالموت مىفرمايند : مانند بندهاى كه جلوى آقاى خود حاضر شود ، به بالين بنده من حاضر شو و از طرف من به او سلام برسان و به او بگو : خداوند منتظر لقاى روح توست ، اگر بنده من به مرگ راضى شد و اجازه قبض روح داد او را به عالم بعد منتقل كن ، ورنه براى عبورش از عالم مادى به عالم آخرت و جلب رضايت او وسيله ديگر فراهم كنم .چون ملكالموت به بالين مؤمن محتضر آيد و سلام حق را برساند و از او اجازه قبض روح خواهد ، مؤمن مىگويد : ميل دارم در دنيا بمانم و به عبادت حق مشغول باشم .ملكالموت عرض مؤمن را به حق عرضه مىدارد ، خداوند مىفرمايد : از جاى او در بهشت دسته گلى چيده و براى بو كردن به او عطا كن ، سپس پرده را كنار بزن تا جاى خويش را در بهشت ببيند ، اگر به مشاهده كردن مقام خود و بوييدن بوى گل از گلستان بهشتى راضى به موت شد او را قبض روح كن ورنه وسيله ديگرى براى رضايتش فراهم كنم . مؤمن چون آن اوضاع را ببيند راضى به موت شود ، ولى بعضى از مؤمنان كه از مقامات روحى بلندترى برخوردارند با ديدن بهشت و بوييدن آن دسته گل راضى به موت نمىشوند و علاقه دارند جهت تهيه توشه بيشتر براى آخرت خود در دنيا به مانند. چون ملكالموت عدم رضايت آنان را به موت اعلام مىكند خداوند مىفرمايد : به بالينش حاضر شو كه اين بار براى حركت به آخرت آمده است ! چون ملكالموت براى مرتبه سوم به بالين مؤمن مىآيد ، مىبيند پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله از طرف راست و على عليهالسلاماز طرف چپ و حسن و حسين عليهماالسلام از دو طرف پاى محتضر و حضرت زهرا عليهاالسلام و ساير ائمه عليهمالسلام گرداگرد او صف كشيده و روح پاك افرادى چون سلمان و ابوذر آنجا حاضر است ، ملكالموت مىگويد : خوشا بحال تو اى مؤمن كه پيامبر و اوصياى او همه به ديدنت آمدهاند ، اگر اجازه دهى تو را قبض روح كنم كه با آنها در بهشت برين قدم گذارى ، محتضر مىگويد : زود مرا قبض روح كن ؛ زيرا با آمدن مواليانم موت بر من گوارا است ، پس ملك الموت در كمال محبت و آسانى وى را قبض روح مىكند ![256]