196 ـ شايد برنگردد - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

196 ـ شايد برنگردد

بعضى از ياران ابوالدرداء به درب خانه‏اش آمدند و از همسر او پرسيدند كه او كجاست ؟ گفت : بيرون رفته است . گفتند : كى مى‏آيد ؟ گفت : چه سؤالى است ؟

كسى كه روحش و جانش به دست ديگرى است ، كى بر مى‏گردد ؟ كسى كه مالك خود نسبت به نفع و ضررى نيست ؟ ![206]

197 ـ قطع طواف كرديد ؟ !

امام صادق عليه‏السلام براى قضاى حاجت يك مؤمن ، به ابان بن تغلب دستور قطع طواف داد و فرمود : ثواب قضاى حاجت مؤمن از ثواب هفتاد طواف برتر است[207] .

198 ـ خبر دادن به ثواب بيشتر

راوى مى‏گويد : سالى براى حج آماده شدم ، خدمت حضرت صادق عليه‏السلامرسيدم .

فرمود : قصد كجا دارى ؟ گفتم : حج . فرمود : مى‏دانى براى حاجى چه اندازه از ثواب است ؟ عرضه داشتم : نمى‏دانم برايم بگو . فرمود : هرگاه عبد هفت مرتبه خانه را طواف كند و دو ركعت نماز به جاى آورد و صفا و مروه را سعى كند ، خداوند بزرگ شش هزار حسنه به او عنايت مى‏كند و شش هزار سيئه از او محو مى‏نمايد و شش هزار درجه به او مى‏افزايد و شش هزار حاجت از او روا مى‏كند ، آن هم حاجت دنيا و آخرت . عرض كردم :

فدايت شوم ، خيلى ثواب است . فرمود : به ثواب بيشتر از اين تو را خبر دهم ؟

عرض كردم : آرى . فرمود : قضاى حاجت انسان مؤمنى بالاتر از حج و حج و حج و خلاصه تا ده برابر حج است !![208]

199 ـ بركت يك گردنبند

گرسنگى بر دودمان پيغمبر اسلام حكومت مى‏كرد ، روزها مى‏گذشت و گرده نانى كه خود را به آن سير كنند ، يافت نمى‏شد.

دير زمانى بود كه نان گندم از ميان ايشان سفر كرده بود ، اخيرا هم نان جو در پى برادر ارجمندش روان شده بود !! فشار گرسنگى روز به روز افزوده مى‏گشت و خاندان رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هم چنان استقامت مى‏ورزيدند و خم به ابرو نمى‏آوردند .

لبخند شيرين هم چنان بر لب‏هاى مقدس پيغمبر رحمت باقى بود ، چهره مبارك هنوز مى‏درخشيد ، كسانى كه از نزديك با حضرتش سر و كار نداشتند گمان نمى‏كردند خود و خاندانش در جوع به سر مى‏برند .

نادانانى كه صورت ظاهر را ملاك تشخيص قرار مى‏دهند ، احتمال نمى‏دادند كه پيغمبر بزرگ چنين وضعيتى دارد .

چيزى كه كار را بر حضرتش بسيار دشوار و سخت مى‏كرد ، اين بود كه دست هاى اميد نيازمندان به سويش دراز بود ، درماندگان اميدوار بودند كه حضرتش به آن‏ها نظر مرحمتى كند . بيچارگان به كويش سفر مى‏كردند و از راه دور و نزديك به خدمتش مى‏رسيدند ، تا از خرمن احسانش خوشه‏اى برگيرند .

گاه گرسنگى بر وجود مقدسش آن قدر فشار مى‏آورد كه شكمش به پشت مى‏چسبيد كه بر آن سنگ مى‏بست ، ولى ابدا به آن توجهى نداشت . چيزى كه روان نازنينش را مى‏آزرد، گرسنگى خاندان بود ، گرسنگى ياران بود و تقاضاى اميدواران .

/ 380