436 ـ قهر و جدايى - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

436 ـ قهر و جدايى

امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد :

هيچ وقت دو فرد مسلمان از هم قهر و دورى نمى‏كنند مگر آن كه يكى از آن‏ها مستوجب برائت و بيزارى از خداوند و مستحق لعنت اوست و گاهى هر دو مستحق چنين كيفرى هستند .

راوى عرض كرد : اين يكى كه قهر كرد و در قطع رابطه پيش قدم شد ظالم و متجاوز است ، پس بنابراين به چه دليل آن ديگرى كه مظلوم است بايد كيفر ببيند ؟ !

فرمود :

چون او برادرش را به ارتباط و آشتى دعوت نكرد و از سخنش چشم پوشى ننمود ، از پدرم شنيدم كه مى‏فرمود : اگر دو فرد با هم درگير شوند و با هم به نزاع برخيزند و يكى از آن‏ها به ديگرى چشم زخمى وارد سازد بايد مظلوم به رفيق خود بازگردد و به او بگويد :

برادر من به تو ستم كردم و مرا عفو كن ، تا بدين وسيله خلأ قهر و قطع رابطه ميان او و رفيقش جبران گردد ؛ زيرا خداوند متعال داور عادل و دادگسترى است كه حق مظلوم را از ظالم مى‏ستاند[449] .

437 ـ واى بر من كه نابود شدم

ابو بصير از امام صادق عليه‏السلام روايت كرده :

تا آن وقتى كه دو فرد مسلمان از هم دورى مى‏جويند شيطان همواره خرسند و شادمان است و وقتى به هم مى‏رسند و دوستى خود را تجديد مى‏كنند زانوهاى شيطان سست مى‏گردد به گونه‏اى كه نمى‏تواند در جايى قرار بگيرد و رگ و پيوندش از هم گسيخته مى‏شود و فرياد مى‏زند : واى بر من كه نابود شدم[450] .

438 ـ شيطان هم از او استقبال نمى‏كند

مفضل بن عمر از امام صادق عليه‏السلام روايت كرده كه فرمود :

اگر كسى راجع به مؤمن مطالبى را بازگو كند كه بدان وسيله آبروى او را از ميان ببرد و حيثيت او را لكه دار سازد تا آن كه از ديدگاه مردم سقوط كند ، خداوند متعال وى را از حدود مرزهاى ولايت و دوستى خود بيرون مى‏راند و در حوزه ولايت و دوستى شيطان وارد مى‏سازد و شيطان هم از او استقبال نمى‏كند[451] .

439 ـ مقامى از مقامات اوليا

مولا محمد تقى بن مقصود على مجلسى از اعاظم علما و داراى كرامات و خوارق عادات بوده است و استجابت دعايش درباره فرزندش ملا محمد باقر مجلسى كه در تاريخ بشر موجودى كم‏نظير بوده مشهور آفاق است .

مرحوم ميرزا محمد تنكابنى مى‏نويسد :

شيخ اسداللّه كاظمينى در مقدمه « مقابيس » نوشته است :

آن بزرگوار را كرامات باهره است ، آن گاه شرح حالى از خود ايشان حكايت مى‏كند كه در شرح فقيه فرموده است و حاصلش اين كه :

چون خداوند مهربان توفيق زيارت حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام را به من عنايت فرمود ، از بركات آن حضرت مكاشفات بسيارى مرا روى داد كه عقول ضعيفه را تحمّل آن نيست و اگر بخواهم توضيح دهم بايد بگويم : بين خواب و بيدارى بود ، ناگاه ديدم كه در سامرّا هستم و بارگاه عسگريين در نهايت عظمت و زينت است و بر روى قبر عسگريين عليهماالسلام پارچه سبزى از پارچه‏هاى بهشتى انداخته شده بود كه در دنيا مثل آن را نديده بودم ، در آن حال مولايم حضرت صاحب‏الامر را ديدم كه روى بر جانب در نشسته و بر قبر تكيه زده است ، پس چون چشمم بر آن حضرت افتاد با صداى بلند ، مانند مدّاحان به خواندن زيارت جامعه شروع كردم ، چون تمام كردم آن حضرت فرمود : خوب زيارتى است ، عرض كردم مولاى من ! جانم به فدايت ، زيارت جدّ شماست و اشاره به سوى قبر كردم ، آن حضرت فرمود : بلى داخل شو ، چون داخل شدم نزديك در ايستادم ، حضرت فرمود :

/ 380