مردم «افسوس» ـ منطقهاى در يونان يا به گفته گروهى لبنان ـ به وقت عيد ، در جشنى كه جهت خدايان خودساخته خود برپا كرده بودند ، با مراسم مخصوصى به آن معبودها تقرب مىجستند .مردى بزرگزاده و كريم ، مراسم مردم برايش اطمينانآور نبود و توجهش به دين و مكتب مردم جلب نمىشد ، در مسئله بتها ترديد داشت و در تحير و اضطراب بود .او از ميان جمع مردم بيرون رفت تا اين كه به درختى رسيد و در زير سايه آن درخت ، با غم و اندوه و ترديد و حيرانى سر به گريبان شد .چند لحظهاى نگذشت كه فرد ديگرى به او پيوست ؛ زيرا او هم در عقيده مردم ترديد پيدا كرده بود و حيران شده بود .سپس ديگرى آمد و ديگرى آمد ، تا هفت نفر شدند ، جمعى كه درباره وضع عقيدهاى مردم در ترديد بودند .به زودى روح اين افراد با يكديگر آشنا شد و عقايدشان به يكديگر نزديك گشت و نقش واحدى آنان را متحد ساخت ، گرچه خويشاوندى قريبى نداشتند ، ولى با يكديگر مأنوس شدند و ترديد و شك خود را آشكار ساختند و مخالفت خود را با خدايان قلابى مردم ، اظهار داشتند .سپس با فكر نافذ و فطرت سليم خويش به تحقيق در جهان و موجودات پرداختند ، تا اين كه افكارشان به نور توحيد روشن گرديد و بر ايجاد كننده موجودات و رمز وجود راهنمايى شدند و به توحيد توجه نموده ، روحشان از آسايش و اطمينان برخوردار شد .اين بزرگواران و كريمان ، تصميم گرفتند كه خدا را در اعماق قلب خود مخفى دارند و در باطن جان او را حفظ نمايند ؛ زيرا سلطان مملكت بتپرست و در دين خود پابرجا بود و با تمام وجود از مشركان پشتيبانى مىكرد .جوانان خدايافته و خداپرست ، مانند مردم ديگر در كارهاى عمومى و ناراحتىها شركت مىكردند ، ولى آن گاه كه به خلوتگاه خود مىرفتند و به خود مىآمدند به عبادت و نماز و ذكر خدا مىپرداختند .تا اين كه در يكى از شبها كه گرد يكديگر جمع بودند و انجمن آنان آراسته بود ، يكى از جوانان با صداى آهسته و ترس و ترديد گفت :اى دوستان ! ديروز خبرى شنيدم كه اگر صحيح باشد و من اعتقاد به راستگويى آوردنده خبر دارم ، در اين خبر نابودى دين و يا از دست دادن جان ما موجود است .من شنيدهام سلطان از امر ما آگاه گرديده و عقيده و دين ما در نظر او مفتضح آمده ، او از دست ما ناراحت شده و دچار هيجان گشته و تهديد نموده كه اگر از عقايدى كه با جان ما عجين است و با وجود ما يكى شده ، دست برنداريم ما را تحت تعقيب قرار دهد .احتمال مىرود كه ما را فردا احضار كند و از دم شمشير آبدار ، همه ما را بگذراند ، در كار خود فكر كرده و تصميم بگيريد .