لقمه دنيا را زيادتر از آنچه لازم نداشت نمىخورد ، به دنيا به هيچ عنوان دل نبسته بود ، از جهت پهلو لاغرتر و از جهت شكم گرسنهترين اهل دنيا بود .دنيا ، با همه محتوياتش به او پيشنهاد شد ، از قبول آن امتناع كرد ، دانست خداوند مهربان از باب مصلحت انسان ، علاقه و دل بستن به دنيا را دشمن داشته ، او هم به پيروى از مولايش علاقه به دنيا را دشمن مىداشت . و مىدانست حق تعالى دنيا را خوار دانسته او هم خوار مىدانست و آن را كوچك قرار داده ، او هم كوچك شمرد . اگر نبود در وجود ما ، مگر دوستى آنچه كه خدا و رسول دشمن داشته و بزرگ شمردن آن را كه خدا و رسول كوچك شمرده ، همين مقدار براى سركشى از خدا و مخالفت فرمان او بس بود .پيامبر صلىاللهعليهوآله ، به روى زمين طعام مىخورد و مانند بنده مىنشست و به دست خود پارگى كفشش را دوخته و جامهاش را وصله مىكرد و بر خر برهنه سوار مىشد و ديگرى را هم سوار مىكرد .بر در خانهاش پردهاى كه در آن نقشهاى نقش شده آويخته بود ، پس به يكى از زنهايش فرمود : اين پرده را از نظر من پنهان كن ؛ زيرا وقتى به آن چشم مىاندازم دنيا و آرايشهاى آن را به ياد مىآورم ، پس از روى دل از دنيا دورى گزيده ، ياد آن را از خود دور مىساخت و دوست داشت كه آرايش آن از جلوى چشمش پنهان باشد ، تا از آن جامه زيبا فرا نگرفته باور نكند كه آنجا جاى آرميدن است و اميدوارى و درنگ كردن در آنجا را نداشته باشد ، پس علاقه و بستگى به اين دنياى از دست رفتنى را از خود بيرون و از دل دور كرده و آرايشهاى آن را از جلوى چشم پنهان گردانيد و چنين است كسى كه چيزى را دشمن مىدارد و بدش مىآيد ، به آن چشم اندازد و نام آن در حضورش برده شود ! !زهد ، مورث معنويت ، آزادگى و ايثار و خصايل ديگر انسانى و الهى است ، زاهد به حقيقت اهل معناست و از قيد تعلقات مادى و شيطانى با تمام وجود آزاد است و پيش انداختن محرومان و مستمندان و دردمندان را نسبت به خودش ، كار بسيار آسانى است .شدت زهد پيامبر صلىاللهعليهوآله و حضرت على و خاندانش و ائمه طاهرين عليهمالسلام و پس از آنان ياران و اصحاب خالص آن بزرگواران چيزى نيست كه نياز به شرح داشته باشد[349] .