اگر چنين مسيرى را حركت نكنى و ذكر بر اين اساس نباشد ، در ذكر تو بهرهاى كه نيست هيچ ، بلكه ذكرت باعث ايجاد فتنه و فساد است ، همانند ذكرى كه فرقههاى صوفيه اين فرق باطل و دور از حقايق دينى و فقه اهل بيت عليهمالسلام دارند ؛ ولى اثرى مثبت از ذكر گويى آنان در زندگى و حياتشان نمىبينى ، من خود برخى از اين فرقهها را بعد از انقلاب به وسيله مدارك به دست آمده شناختم كه با دولت ظالم و خائن قاجار و پهلوى و با سفارتخانههاى خارجى كه لانه جاسوسى استعمارگران بود همكارى داشتند و گاهى منشأ كثيفترين كارها بودند كه ملّت مظلوم شيعه چه ضربهها از آنان ديدند .مرد خبيث و كثيفى چون سپهبد نعمت اللّه نصيرى ، رئيس سازمان امنيّت زمان محمدرضا شاه پهلوى كه پانزده سال بر ملّت مسلمان ايران و مال و نواميسشان مسلّط بود و جنايات او را فقط خدا مىداند و بس ، جنايات ناموسى و مالى و آلوده بودن دستش به خون هزاران انسان مظلوم به خاطر شهوترانى خاندان پهلوى و آمريكاييان از يك خانواده صوفى و درويش مسلك بود و خود او هم ادّعاى صوفيگرى و درويشى داشت و در سلك اين فرقههاى ضالّه بود .صوفيان ديگرى را مىشناسم كه مصدر كار دولتى نبودند و نيستند ؛ اما دچار انواع منكرات و از همه بدتر دچار بىحجابى زنان و دختران خود بودند و هستند ، حجابى كه به بيان صريح چند آيه قرآن از ضروريات دين خداست ، اين گمراهان از خدا بىخبر كه يك خط پليدشان عقيده ننگين جدايى دين از سياست است ؛ يعنى بازگذاشتن دست شاهان و استعمارگران در همه شؤون مسلمانان و به انواع معاصى ، عدّه بسيارى از آنان آلوده بودند و هستند كه اهل ذكرند ، دور هم حلقه زده و حلقه ذكر تشكيل مىدهند .رئيس طايفه نوربخشيه در زمان ما برابر با اسناد از همكاران حكومت پهلوى بوده و ادّعاى قطبيّت داشت و دارد و مقالههايى درباره ذكر نوشته كه اين ذكرها گرچه زيباست ، اما به فرموده ائمه طاهرين عليهمالسلام ذكر شيطانى است و نظير داستانى است كه در كتب روايى نوشتهاند :شيطان به موسى گفت : بگو :« لا إله إلاّ اللّه » گفت : نمىگويم ؛ زيرا ذكرى كه به دستور تو است زير كاسهاش نيم كاسهاى وجود دارد و جز گمراهى و ضلالت و فتنه و فساد در زير آن چيزى نيست[160] !
150 ـ قلبت را براى من نرم كن
امام صادق عليهالسلام فرمود :خداوند به عيسى فرمود : اى عيسى ! در ذاتت مرا ياد كن تا در ذاتم تو را ياد كنم ، در آشكارت مرا ياد كن تا در آشكارى بهتر از آشكار آدميان تو را ياد كنم ، عيسى ! قلبت را براى من نرم كن ، در خلوتها زياد مرا ياد كن ، خوشحالى من به اين است كه تملّق كنان به سويم آيى ، در اين زمينه زنده باش و از مردگى و پژمردگى بپرهيز[161] .
151 ـ ذكر خدا بگو
امام ششم فرمود : پدرم حضرت باقر عليهالسلام كثيرالذّكر بود ، من با او در راهرفتن همراه مىشدم ، در حالى كه او ذكر مىگفت و با او طعام مىخوردم در حالى كه او در ذكر بود ، هرگاه مردم در حضور آن جناب گفت و گو مىكردند ، گفتار مردم آن حضرت را از ياد خدا باز نمىداشت .مىديدم كه زبان مباركش به سقف دهانش متصل بود و مىگفت : « لا إله إلاّ اللّه » آن حضرت پس از نماز صبح همه ما را جمع مىكرد و تا بيرون آمدن آفتاب امر به ذكر خدا مىفرمود و هريك از ما مىتوانست قرآن بخواند مىفرمود : قرآن بخوان و هركس نمىتوانست به او مىفرمود : ذكر خدا بگو[162] .
152 ـ ترك ياد خدا
از امام صادق عليهالسلام است كه فرمود : خداوند به موسى وحى كرد : به زيادى مال خوشحال مباش و يادم را در هيچ حال از دست مده ، به حق كه زيادى مال گناهان را از يادت مىبرد و تو را غفلت مىدهد و ترك ياد من براى تو ، سخت دلى مىآورد[163] .