مجلسى اوّل مولا محمّد تقى مىگويد :روزى به همراه استادم شيخ بهايى به زيارت قبر بابا ركنالدين در مقبره تخت فولاد اصفهان رفته بوديم كه ناگاه شيخ صدايى از قبر بابا مىشنود ، شيخ رو به من كرد و گفت :اين صدا را شنيديد ؟ گفتيم : نه ، شيخ شروع به گريه و ناله كرد ، پس از اين كه اصرار فراوانى كرديم كه چه صدايى شنيديد ؟ فرمود : به من هشدار داد كه مرگم نزديك است وبايد آماده سفر آخرت باشم و اين جريان شش ماه پيش از وفات آن بزرگوار اتفاق افتاد .محدّث نورى مىگويد :از بعضى از افراد با اطلاّع شنيدم كه گفت : آنچه شيخ شنيده بود اين جمله بوده است :شيخنا ! در فكر خود باش[455] .
443 ـ قدرت معنوى اوليا
يكى از نوادههاى عالم بزرگ ، آقا باقر بهبهانى براى اين فقير نقل كرد كه :از طرف بزرگان ايران نامههاى مفصّلى براى جناب آقا باقر به نجف فرستاده شد كه آن حضرت براى زندگى و به دست گرفتن تمام امور مذهبى و فكرى رخت اقامت به ايران كشد ، حتى براى تحقّق اين امر به سلاطين و امراى زمان متوسل شدند ، ولى آن مرد بزرگ از آمدن به ايران خوددارى كرد .شاگرد او ، علاّمه بحرالعلوم مىگويد :چون استاد از طريق آن همه نامه تحت فشار شديد قرار گرفت ، از ميان شاگردان شش نفر اهل حال و مورد اعتماد را انتخاب كرد كه من هم يكى از آنان بودم .ما شش نفر را به حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام برد و به ما شش نفر خطاب كرد ، اى ياران ! من شما را به عنوان گواه عادل به اين حرم مقدس آوردهام تا در حضور شما از حضرت مولا وظيفهام را بپرسم چنانچه مرا امر به رفتن فرمودند بروم ورنه بمانم و من مىخواهم گواهى شما را در پاسخ نامههاى ايران بنويسم . آن گاه به طرف حضرت مولى الموحدين توجه كرد . عرضه داشت : اى سيد من و مولاى من و تكيهگاه دنيا و آخرت من ! از ايران نامههاى زيادى براى من آمده و مصرّانه از من درخواست شده به آن ناحيه بروم و من در مسئله تكليف و وظيفه خود مردّد و دودل هستم ، چارهاى جز رجوع به باب علم نبى نديدم ، تكليف من چيست كه سخت سرگردانم ؟علامه بحرالعلوم مىگويد : ناگهان صدايى از قبر مطهر آمد كه همه ما شش نفر شنيديم كه :يا شَيْخُ لا تَخْرُجْ مِنْ بِلادِنا .اى مرد بزرگ ! از منطقه ما بيرون مرو .آقا باقر به ما شش نفر روى آورد و فرمود : شنيديد مولاى من چه فرمود ؟ عرضه داشتيم : آرى ، فرمود : گواه باشيد كه طبق فرمان مولا وظيفه من ماندن در اين منطقه است ، آن گاه براى اين كه مردم ايران از فيض الهى محروم نباشند به فرزند ارجمند و عالمش آقا محمد على امر كرد به طرف ايران حركت كند و آن جناب به امر پدر به سوى ايران آمد و در شهر كرمانشاه اقامت جست و در آن ناحيه منشأ آثار و خدمات مهم علمى و اجتماعى شد .