576 ـ رَوح و ريحان بر او عرضه مى‏كنند - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

576 ـ رَوح و ريحان بر او عرضه مى‏كنند

موسى بن جعفر عليهماالسلام از حضرت صادق عليه‏السلام نقل مى‏كند كه :

چون مؤمن بميرد هفتاد هزار ملك او را تا قبرش مشايعت مى‏كنند ، چون در قبر قرار گيرد نكير و منكر مى‏آيند و از وى درباره خدا و رسول و دينش سؤال مى‏كنند او همه را به درستى جواب مى‏دهد ، پس قبرش را تا چشم كار مى‏كند وسيع مى‏نمايند و برايش از بهشت طعام مى‏آورند و رَوْح و ريحان بر او عرضه مى‏كنند[591] .

577 ـ به سوى بنده من برويد

چون مؤمن را در قبر گذاردند و روى او را بپوشانند و تشييع كنندگان برگردند و مؤمن تنها ماند ذات حق به او خطاب كند :

عَبْدى بَقيتَ وَحيداً فَريداً وَتَركوكَ فى ظُلمَةِ القبرِ وَقَد عَصَيْتَنى لِأجلِهِم اَرْحَمكَ رحمةً يَتَعَجَّبُ مِنها الخَلائِق وَاَنا اَشْفَقُ عَلَيْكَ مِنَ الوَالِدةٍ بِوَلَدِها .

بنده من تنهاى تنها شدى و [ دوستانت ] تو را در تاريكى قبر ترك كردند و در حالى كه تو به خاطر ايشان معصيت من مى‏كردى ، رحم مى‏كنم به تو رحمى كه مخلوقات حيرت زده شوند و من مهربان‏تر به تو هستم از مادر به فرزند .

سپس خداوند به ملائكه خطاب مى‏كند به سوى بنده من برويد و او را تسلّى دهيد و درى از بهشت به سوى قبر او بگشاييد تا اين كه نسيم بهشتى در قبر او وارد شود[592] .

578 ـ دوستى اهل بيت

برقى در كتاب با قيمت « المحاسن » از امام صادق عليه‏السلام به روايت ابوبصير نقل مى‏كند :

هرگاه ميّت را در قبر بگذارند ، شش صورت همراه وى وارد قبر مى‏شوند كه يكى از آن‏ها از همه نيكوتر و خوش‏بوتر مى‏باشد ، يكى از آن صورتها در طرف راست و ديگرى در سمت چپ و يكى جلوى رو و ديگرى پشت سر و يكى بالاى سر و ديگرى پايين پا قرار مى‏گيرد.

پس صورت بالاى سر از ساير صورت‏ها مى‏پرسد شما كيستيد ؟ صورت دست راست مى‏گويد : نمازم ، دست چپ مى‏گويد : زكاتم ، صورت جلوى رو مى‏گويد : روزه‏ام ، صورت پشت سر مى‏گويد : حجّ و عمره‏ام ، صورت پايين پا مى‏گويد : نيكى و خوبى‏ام ، پس همه از صورت بالاى سر مى‏پرسند تو كيستى كه از ما خوشروتر و خوشبوترى ؟

مى‏گويد : من عشق و محبّت و دوستى و ولايت آل محمّدم[593] .

579 ـ بقعه‏اى از بهشت عدن

در « الكافى » از حبّه عُرنى نقل شده :

با على عليه‏السلام از كوفه خارج شدم ناگاه ديدم حضرت شروع كرد با اشخاصى سخن گفتن .

امّا من كسى را نمى‏ديدم ، به اندازه‏اى سرپا ايستادم كه خسته شدم ، از خستگى نشستم ، از نشستن هم خسته شدم ، برخاستم و عباى خود را روى زمين انداختم و عرضه داشتم :

مولاى من ! از طول قيام شما متأثّر شدم . براى رفع خستگى بنشينيد با كه سخن مى‏گوييد من كه كسى را نمى‏بينم فرمودند : اى حبّه ! اگر پرده از چشم تو برداشته مى‏شد مى‏ديدى كه ارواح مؤمنان در اين سرزمين حلقه به حلقه گردهم نشسته‏اند و با هم سخن مى‏گويند و من با آن‏ها مشغول خوش‏آمد مى‏باشم ، هيچ مؤمنى نيست كه در شرق و يا غرب زمين بميرد مگر آن كه به روح او گفته شود ملحق شو به وادى السلام زيرا اين زمين بقعه‏اى است از بهشت عدن[594] .

/ 380