67 ـ گر رضاى خويش مى‏جويى خطاست - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زندگى او براى خداست ، نه براى به دست آوردن گنج . مرگ او از اشتياق به خداست نه از ترس رنج و بيمارى .

ايمان و عباداتش انگيزه‏اى جز دريافت شايستگى خدا به ايمان و پرستش چيز ديگرى نيست ، او براى رسيدن به بهشت و درختان و جويبارهاى بهشتى كارى نمى‏كند ، چنان كه ترك كفر و معاصى براى او انگيزه‏اى جز وجه اللّه الاعظم ندارد . ترس از آتش نمى‏تواند محرّك او به بركنارى از كفر و معصيت بوده باشد .

خنده او موقعى است كه در مقابل قضاى الهى ، رضا و تسليم را مانند حلواى شكرين مى‏چشد .

آيا بنده‏اى كه به اين حال روحى باعظمت نايل شود ، جهان به امر و فرمان او نمى‏گردد ؟

مرگ او و مرگ فرزندانش در راه خدا و طبق مشيّت او مانند حلوايى است كه در گلويش فرو مى‏رود . جان كندن فرزندان از نظر آن انسان با وفا و جنازه آن فرزندان مانند ميوه‏هاى چيده شده از درخت در مقابلش جلوه مى‏كند ، پس چنين شخصى به دعا كردن نيازى ندارد ، مگر اين كه رضاى خدا را در دعا و نيايش ببيند .

آرى ، رضاى در برابر مولا و خواسته‏ها و تقديرات و قضايش ، شيرين‏ترين ميوه براى سالك راه است و رضاى نسبت به حق از بهترين حالات پرارزش قلب انسانى است و فتح و گشايش دل به حال رضاست . وَفَتْحُ الْقَلْبِ فى الرِّضا عَنِ اللّهِ[72] .

67 ـ گر رضاى خويش مى‏جويى خطاست

  • عاشقى در موج دريايى فتاد گفتش اى مسكين برون آرم تو را پاسخ اين دادش كه اى روشن روان بر مراد خود نخواهم يك نفس چون ز حق گردى رضاى حق طلب گر رضاى خويش مى‏جويى خطاست چون تو راضى گشتى او را هم‏رضاست

  • عاقلى از ساحلش آواز داد يا چنين سرگشته بگذارم تو را گر زمن پرسى نه اين خواهم نه آن زان كه مقصودم مراد اوست بس حكم او را هم رضا ده روز و شب چون تو راضى گشتى او را هم‏رضاست چون تو راضى گشتى او را هم‏رضاست

[73]

68 ـ ما اينگونه نيستيم

در متون اسلامى آمده :

امام باقر عليه‏السلام به ديدار جابر بن عبداللّه آمده ، در حالى كه جابر نزديك بر مرگ بود .

فرمود : چگونه‏اى ؟ عرض كرد : مرض را بهتر از سلامت ، فقر را بهتر از غنى ، موت را بهتر از حيات مى‏خواهم . حضرت فرمود : ما اين گونه نيستيم ، بلكه راضى به قضاى حقّيم !

/ 380