4 ـ گفتارى از عارفان - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



جوان چون اين حقايق بشنيد فريادى زد و گريه راه گلويش را گرفت و سپس بيفتاد .

چون نيك بديدند ، از دنيا رفته بود . آن بزرگ سر آن عاشق جان باخته را به زانو گرفته رويش را بوسه داد و گفت : اين است حال اهل ترس و اين است مرتبه عاشقان و دوستداران[3] .

4 ـ گفتارى از عارفان

عاشق سالك و عارف الهى مى‏گويد :

وقتى در يكى از ممالك گذارم افتاد . طبيبى را كه آثار دانش و آيات بينش از او ظاهر و هويدا بود در كويى ديدم به معالجت مشغول است .

جمعى كثير از مرد و زن بر گرد او نشسته‏اند و منتظر گرفتن نسخه براى علاج دردند .

من نيز در گوشه‏اى نشستم . چون از دستورالعمل بيماران خلاصى يافت روى به من كرده و گفت :

اگر تو را نيز مطلبى هستى بگوى .

گفتم : سال‏هاست به مرضى مبتلا هستم ، اگر توانى آن را معالجت نماى .

گفت : آن كدام است ؟

گفتم : مرض گناه ، اگر از براى آن دوايى دارى از براى من بيان كن .

طبيب لحظه‏اى سر به زير افكند ، پس قلم برداشت و گفت : از براى تو نسخه‏اى بنويسم آن را نيكو فهم نماى و بدان عمل كن .

آن‏گاه قلم و كاغذ برداشت و اين كلمات نوشت :

ريشه‏هاى فقر را برگير ، با برگ‏هاى صبر و هليله فروتنى و بليله افتادگى و روغن گل بنفشه ترس ، با گل خطمى دوست و تمر هندى قرار ، با گل سرخ راستى ، چون اين دواها را به ميزان خود گرفتى ، محل آن را در ديگ دانش قرار ده و آب بردبارى و حقيقت به روى آن بريز و آتش آرزومندى زير آن ديگ برافروز و سوزندگى بر آن بيفزاى و آن را با ستام خشنودى حركت ده و سمقونياى زارى و بازگشت بر آن اضافه كن و به روى آن مقّل طاعت بريز ، سپس در عمل بكوش و آن شربت را در دكان خلوت بنوش ، پس از نوشيدن تلخى دهان را با آب وفا مضمضه كن و نيكو كن مزه دهان خود را به مسواك ترس و گرسنگى ، سپس به جهت آن كه قى عارض نگردد ، سيب قناعت را ببوى و لب‏هاى خود را به دستمال بازگشت از غير خدا پاك نماى ، پس اين شركت كه از تركيب آن دواها ساخته شد ، گناهان را بَرد و تو را به خداى بزرگ و داناى رازها نزديك مى‏كند .

چون اين كلمات را از آن طبيب دانشمند شنيدم ، تغيير كلّى در حالت من پديد گشت و من نيز قلم برداشته اين كلمات را براى وى نگاشتم :

خداوند را بندگانى است كه درختان گناه را در ديده مى‏نشانند و آن‏ها را به آب توبه بازگشت سيراب مى‏كنند ، بار آن‏ها اندوه و پشيمانى است ، ميوه آن را بى‏جنون مى‏چينند و بلادت و بلاهت را بر خود بسته ، بى‏آن كه درماندگى در كردار يا گنگى در گفتار آن‏ها باشد ، اين گروه از دانشمندانند و معرفت دار به خدا و رسول ، از جام پاك وحدت مى‏نوشند و بر درازى بلا توانايى پيدا مى‏كنند ، دل‏هاى آن‏ها در عالم ملكوت سرگشته و ترسان مى‏شود و بين پرده‏هاى جبروت خيالاتشان حركت مى‏كند .

/ 380