366 ـ افشاگرى شجاعانه طِرِمّاح عليه باطل - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



ابن سكّيت از ائمه شعر و ادب و نحو و لغت و حامل لواى علوم غريبه و از ثقات و افاضل اماميه بغداد و مورد تصديق و توثيق علماى رجال و ارباب سير و با خبر از علوم قرآنيه و از شاگردان فراء و ابن الاعرابى و ابو عمرو شيبانى بود .

داراى چهارده تأليف در علوم مختلفه است ، او نسبت به اميرالمؤمنين عليه‏السلامشديداً عشق مى‏ورزيد و از خواص اصحاب حضرت جواد و هادى عليهماالسلامبود .

يك روز متوكل از او پرسيد : دو فرزند مرا بيشتر مى‏پسندى يا حسن و حسين و فاطمه را ؟ !

ابن سكّيت در برابر اين موجود باطل و باطل گوييش با كمال شجاعت و به خاطر حفظ دينش فرياد زد : قنبر ، غلام على نزد من از تو و پسرانت افضل است ، متوكل دستور داد زبان از پس حلقش بيرون كشند و غلامان وى را زير پاى خود لگدمال نمايند .

او پس از تحمل اين مصيبت به رضوان الهى واصل شد و درس حفظ دين را گرچه به قيمت از دست رفتن دنيا تمام شود براى روزگار به يادگار گذاشت[378] .

366 ـ افشاگرى شجاعانه طِرِمّاح عليه باطل

پس از حادثه جمل كه در بيابان‏هاى بصره بين سپاه حضرت على عليه‏السلامو آتش افروزان داخلى اتفاق افتاد و در پى آن طلحه و زبير كشته شدند و عاقبت پيروزى نصيب حق شد ، پسر ابو سفيان كه نمونه كاملى از عناد و نفاق و پليدى و كفر بود و در برابر اميرمؤمنان شورش داشت ، نامه‏اى خطاب به امام على عليه‏السلام به مضمون زير نوشت :

اى پسر ابوطالب ! به راهى رفتى كه به زيان توست و آنچه را كه به سود تو بود رها كردى و با كتاب و سنت رفتار صحيحى نداشتى و كار را به جايى رساندى كه با صحابه پيامبر ، طلحه و زبير آن چنان كردى ، به خدا قسم تيرى به سويت پرتاب كنم كه نه آب آن را فرو نشاند و نه باد برطرف سازد ، چون تير برسد به هدف اصابت كند و چون در هدف قرار گيرد به خوبى كارگر افتد و چون كارگر شود شعله‏ور گردد ، فريفته ياران و لشكريان خود مباش و آماده جنگ شو ، من با سپاهى در برابر قرار گيرم كه تاب ديدارش را ندارى !

چون اين نامه به جناب مولا رسيد ، در پاسخش چنين نوشت : اين نامه‏اى است از بنده خدا على بن ابى طالب برادر رسول خدا و پسر عم و جانشين و غسل دهنده و كفن كننده او و ادا كننده قرضش و داماد و پدر فرزندانش حسن و حسين كه براى معاويه مى‏فرستد .

اى معاويه ! من همانم كه در جنگ بدر خويشان بت‏پرست و جانى تو را به ديار عدم فرستادم و عمو و دايى و جد مادرى و برادرت را به قتل رساندم ، با آن شمشير كه آن‏ها را كشتم و هم اكنون در دست من است ، امروز هم مانند روزى كه پيامبر آن را به دستم داد قوى دل و نيرومندم و با يارى خدا هم آغوش پيروزى .

به خدا قسم ! من مانند شما هيچ‏گاه پرستش بت نكردم و چيزى را از اسلام و كسى را بر پيامبر خدا محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله برتر ندانستم و شمشيرى جز آن كه پيغمبر به من داد انتخاب نكردم ، پس نيك بينديش و هر چه خواهى كن ، من به خوبى مى‏دانم كه شيطان بر تو چيره گشته و دستخوش نادانى و سركشى شده‏اى ، درود بر آن كس كه از حقيقت پيروى كند و در انديشه عواقب وخيم باشد .

/ 380