تو بزرگوار و پاكيزه و صاحب بخششى و فرزند شيران نر در مرحله عالى و بلند شجاعتى ، اى وصى محمد ! خداوند تو را به واقعيتهاى مختص فرموده و فضل و مقام تو را در قرآن مجيدش ستوده ، زهرا عليهاالسلامآن بلند مرتبه عالى همت و دختر نبىّ گرامى را خداوند بزرگ جهت همسرى تو قرار داده .سپس گفت : يا على ! آنچه از برنامههاى الهى و اجتماعى از ما مىخواهى بخواه ، تا ببينى كه چگونه اطاعت ما از تو باعث خوشحالى تو خواهد شد ، به خدا قسم در بين ما نيست مگر قهرمان پر قوت و با انديشه زرنگ و رزم جوى پيكارگر ، ما اين صفات را از آبا و اجداد خود به ارث برده و به فرزندان شايسته خويش به ارث دادهايم . امام در ميان آن هيئت ده نفره از سخنرانى او بسى خشنود شد و كلام او را در تمام زمينهها پسنديد ، سپس به او فرمود : نامت چيست ؟ گفت : نامم عبدالرحمن است . فرمود : فرزند كيستى ؟ گفت :پسر ملجم مرادى هستم . حضرت فرمود : تو مرادى هستى ؟ عرض كرد : آرى يا اميرالمؤمنين . امام فرمود : « إِنّا لِلّهِ وَإنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلاّ بِاللّه الْعَلِيِّ الْعَظيم » .حضرت مرتب چهره او را نگريست و دست روى دست زد و كلمه استرجاع بر زبان جارى كرد ، سپس فرمود : آه تو مرادى هستى ؟ عرضه داشت : آرى !!راستى چه اندازه عجيب است ، فردى از اهل يمن ، اينگونه نسبت به على عليهالسلامداراى معرفت باشد و از اين طريق تمام وسايل سعادت و هدايت در اختيارش باشد ، ولى در عاقبت كار نام نجس و كثيفش در ديوان اشقيا آن هم تحت عنوان اشقى الاشقيا ثبت شود و براى او شقاوت ابدى و ننگ هميشگى بماند !![213]