32 ـ گنهكار اميدوار - عرفان اسلامی جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 13

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



32 ـ گنهكار اميدوار

روايت است :

در ايام « مالك بن دينار » مردى بود كه تمام عمر خود را در خرابات به سر برده و روى به خير نياورد و انديشه نيكى بر او نگذشت . نيكان روزگار از او حذر كردند ، تا وقتى كه فرشته مرگ دست مطالبه به دامن عمرش دراز كرد . او چون دريافت وقت مرگ فرا رسيده نظر در جرايد اعمال خود كرد ، نقطه اميدى در آن نديد . به جويبار عمر نگريست شاخى كه دست اميد بر آن توان زد نيافت ، آهى از عمق جان كشيد و به سوى ربّ الارباب روى كرد و گفت :

« يا مَنْ لَهُ الدُّنْيا وَالآخِرَةُ ارْحَمْ مَنْ لَيْسَ لَهُ الدُّنْيا وَالآخِرَةُ »[36] .

اين را گفت و جان داد .

اهل شهر به مرگ او شادى كردند و بر جنازه او به شادى گذشتند ، او را به بيرون شهر برده به مزبله انداختند و خاك و خاشاك بر جنازه‏اش ريختند .

مالك بن دينار را در خواب گفتند : فلانى درگذشته و به مزبله‏اش افكنده‏اند ، برخيز او را از آنجا بردار غسل بده و در مقبره نيكان دفن كن . گفت : پروردگارا ! او در ميان خلق به بدكارى معروف بود ؛ مگر چه چيز به درگاه كبرياى تو آورده كه سزاى چنين كرامتى شده است ؟

جواب آمد : چون به حالت جان دادن رسيد كه نامه عمل خود را نظر كرد و چون همه را خطا ديد ، مُفلسانه به درگاه ما ناليد و عاجزانه به بارگاه ما نظر كرد ، چون دست بر دامن فضل ما زد ، بر دردمندى او رحم كرديم و چنان او را بخشيدم كه انگار گناهى نداشته بود ، از عذاب نجاتش داديم و به نعمت‏هاى پايدارش رسانديم ، كدام درد زده به درگاه ما ناليد كه او را شفا نداديم ؟ و كدام غمگين از ما خلاصى طلبيد كه خلعت شادكامى بر او نپوشانديم؟![37]

33 ـ توبه « وحشى »

در «مجمع البيان» در ذيل آيه :

إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشَاءُ .

مسلماً خدا اين كه به او شرك ورزيده شود نمى‏آمرزد ، و غير آن را براى هر كس كه بخواهد مى‏آمرزد . و هر كه به خدا شرك بياورد ، مسلماً گناه بزرگى را مرتكب شده است .

آمده است :

وحشى و يارانش پس از به شهادت رساندن « حمزه » عموى پيامبر به مكّه فرار كردند ، سرانجام از عمل خود پشيمان شدند ، نامه‏اى به پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نوشتند كه ما بر كرده خود پشيمانيم و علاقه‏منديم به آيين اسلام رو كنيم ؛ ولى يكى از آيات قرآن مانع ماست آنجا كه مى‏فرمايد :

وَالَّذِينَ لاَ يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَلاَ يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَلاَ يَزْنُونَ .

و آنان كه معبود ديگرى را با خدا نمى‏پرستند ، و كسى را كه خدا خونش را حرام كرده است ، جز به حق نمى‏كشند ، و زنا نمى‏كنند .

چون ما مرتكب گناهِ شرك و قتل و زنا شده‏ايم ، اميد به رحمت نداريم .

/ 380