عرفان اسلامی

حسین انصاریان

جلد 13 -صفحه : 380/ 58
نمايش فراداده

يكى از ياران پرشور پاپ در شمال فرانسه راهبى بود اصلاً از حوالى آمين موسوم به پطروس و ملقّب به ناسك ؛ راهب مزبور از هرجا گذر كرد شور بزرگى براى جنگ صليبى درانداخت .

بنابه روايت گيبر دونوژان ، حكّام و سواران جنگى هنوز در باب تدارك سفر رأى مى‏زدند كه فقرا به شوق و شعف به تهيه و تدارك پرداختند ، همه‏كس خانه و مُوِستان و مايملك خود را انداخته يا آن‏ها را به ثمن بخس مى‏فروخت و به وجد و سرور عازم مى‏شد .

آنچه را كه مى‏ديدند به كار سفر نمى‏رود به عجله تمام پول مى‏كردند ، فقرا گاو خود را مانند اسب نعل كرده به ارّابه مى‏بستند و آذوقه و فرزندان خردسال خود را بر ارابه نهاده از دنبال خود مى‏كشيدند ، اطفال خردسال به هر محكمه يا خانه‏اى كه مى‏رسيدند ، مى‏پرسيدند : بيت المقدس اينجاست ؟!!

هنوز از دعوت اوربن دوّم در كلرمون سه ماه نگذشته بود ، كه يك دسته چهل پنجاه هزار نفرى از زن و مرد از جا كنده شده به هدايت پطرس ناسك و سوارى جنگى موسوم به گوتيه بينوا به راه افتاد و چون از رود رن گذشت ، دسته ديگرى شبيه به آن از زوار آلمان به وى ملحق شدند ، اين عدّه براى گذران خود هرجا مى‏رسيد غارت مى‏كرد و انواع ظلم‏ها را مرتكب مى‏شد .

در هر صورت قشون صليبى پس از طى جاده‏هاى طولانى و جنايات بى‏شمار به بيت المقدس رسيد و پس از مدّتى وارد شهر شده خون‏ريزى سختى به پا كرد !!

گود فروآدوبويون به پاپ نوشت : اگر مى‏خواهيد بدانيد با دشمنانى كه در بيت المقدس به دست ما افتادند چه معامله شد ، همين قدر بدانيد كه كسان ما در رواق سليمان و در معبد در لجّه‏اى از خون مسلمانان مى‏تاختند و خون تا زانوى مركب مى‏رسيد !!

عموم روايات بر قتل عام شهادت مى‏دهد ، تقريباً در آن ناحيه ده‏هزار مسلمان در معبد قتل عام شد و هركس در آنجا راه مى‏رفت تا بند پايش را خون مى‏گرفت !

از كفّار هيچ‏كس جان نبرد و حتّى زن و اطفال خردسال را هم معاف ننمودند ، پس از كشتار نوبت به غارت رسيد ، كسان چون از خون‏ريزى سير شدند به خانه‏ها ريختند و هرچه به دستشان افتاد ضبط كردند ، هركس چه فقير چه غنى به هرجا وارد مى‏شد ، آن را ملك طلق خود مى‏دانست و اين رسم چنان سارى بود كه گويى قانونى است كه بايد مو به مو رعايت شود !![108]

102 ـ محاكم تفتيش عقايد

به موازات رشد عقلى انسان ، علم در همه جوانبش در حال پيشرفت بود ، عقلا و دانشمندان ، براى كشف حقايق به تكاپو افتاده بودند ؛ اروپا طبق نظريه محقّقين خود آن‏ها با اثرگيرى از علوم اسلامى ، در راه تحقيق مسائل علمى افتاده بود ، ولى پيشرفت دانش به صلاح كليسا و اربابانش نبود ؛ زيرا بيدارى ملّت‏ها ، به حكومت شيطانى‏شان ـ كه زير پرده دين پنهان شده بود ـ خاتمه مى‏داد . پاپ‏ها و كشيشان چندى پس از عيسى به كتمان حق عادت كرده بودند و تحريف حقايق طبيعت دوّم آنان شده بود ، اينان به هنگام ظهور اسلام هم ، از اين دو جنايت فروگذار نبودند ، به وقت حركت علمى اروپا ، بنا گذاشتند با علم و عالم به مخالفت برخيزند و هرچه را مطابق كتب دينى تحريف شده خود نديدند نابود كنند ؛ اگر كتمان حق و تحريف حقايق در كار نبود ، مخالفت با علم هم پيش نمى‏آمد و وضع تاريخ غير از اين بود ، آن‏ها باعث شدند كه چهره دين به طور مطلق مورد نفرت قرار بگيرد ، آن‏ها اكثريّت مردم روى زمين را به مسئله خدا و قيامت و اخلاق بدبين كردند و اسلام هم در بين مسلمانان از خطر و جنايت آنان درامان نماند ؛ آن‏ها كارى كردند كه در دنيا وانمود شد دين با علم و پيشرفت و تمدّن مخالف است ؛ اين عقيده كه محصول مظالم كليسا بود به ممالك اسلامى هم سرايت كرد و جامعه اسلامى را از اسلام دور كرد ، مسلمانان هم تصوّر كردند راه رسيدن به تمدّن جدايى از دين است ؛ گرمى و حرارت اين عقيده به آنان اجازه نداد كه فكر كنند ، كدام دين مانع علم و پيشرفت است ، دين خالص يا دين تحريف شده .