اسلام - كه به طور خالص در قرآن و روايات صحيح منعكس است - علّت بيدارى ، علم ، استقلال ، آزادى ، شرف ، آبرو ، خير دنيا و آخرت است ، ولى دين تحريف شده به طور صددرصد مانع ترقّى و پيشرفت و بلكه علّت بدبختى است !!ولى پاپها و كشيشها به غارت ، شهوت ، حكومت ، خيانت و پليدى خو كرده بودند ، هوى بر آنان حاكم بود ، هوسپرستى دين آنان بود و به فرموده قرآن معبود ، معشوقى جز هوى نداشتند ، با اين كه عالم به بعضى از حقايق بودند ، ولى هوى مانع از اين بود كه بتوانند به علم خود عمل كنند !!به خاطر هوى و هوس به برپا شدن محاكم تفتيش عقايد دستور دادند و به عنوان نماينده خدا و مالك رقاب عباد الهى ، بيداران و صاحبان علم را به محاكمه كشيده و به خاطر اين كه علومشان با كتب مذهبى تحريفى و عقايد كليسا موافق نبود محاكمه و محكوم كردند .در كتاب « رويدادهاى مهمّ تاريخ » جهان آمده است :بزرگترين بدبختى در آن روزگار غمآلود و ترسناك اين بود كه انسان از شكنجه انسان غرق شور و شعف و نشاط مىشد ، انسان عطشى فوقالعاده براى كشتن انسان در وجود خود احساس مىكرد .آيا انسان ممكن است اسير و گرفتار شادىها باشد و آيا ممكن است اين شادىها را با ديدن انسان ديگرى در غل و زنجير دو چندان كند ؟آيا ممكن است آيين ( به اصطلاح ) مذهبى طريق كشتار و خونريزى را به بشريّت بياموزد و دانشمندان و متفكّران را در ميان شعلههاى سوزان آتش با تشريفات خاصّى بسوزاند ؟خميرمايه نانى كه پاپ در دوره انگيزيسيون به مردم پيشنهاد كرده بود اين بود كه افكار آنها مانند موم بايد در دست كشيشان كليسا باشد .مارسل كاشن مىنويسد :در دوره انگيزيسيون پنج ميليون تن انسان را به اتّهام فكر كردن و نپذيرفتن فرمان پاپ به صليب كشيدند ، تنها سالهاى 1481 ـ 1499 به دستور دادگاههاى تفتيش عقايد 1020 نفر را زنده در آتش افكندند و 6860 تن را شقّه كردند و 97023 نفر را آن قدر زجر دادند تا زير ضربات شكنجه شلاّق ، دنيا را وداع گفتند ؛ مردم را دسته دسته به اتّهامات واهى دستگير و سنگسار مىكردند .ولتر نويسنده فرانسوى حق داشت كه بگويد :آيين اسلام وجود خود را به حدّ اعلاى انسانيّت و جوانمردىهاى بنيانگذارش مديون است ، در صورتى كه مسيحيان با شمشير و زجر و آتش ، دين خود را تحميل كردهاند !!كاس مينسكى در كتاب « تاريخ قرون وسطى » نوشته است :در اسپانيا اعدام رافضيان (مخالفان كليسا) به جشن رسمى مبدّل مىشد و نام ( آوت دافه ) يعنى كار عقيده به خود گرفت . سوزاندن رافضيان در ميدانهاى شهر و در حضور دربار پادشاه اشراف و شهريان انجام مىگرفت ، در اين مراسم روحانيون كليسايى در حالى كه آوازهاى مذهبى مىخواندند ، به صحنه مىآمدند و محكومين را به سوى جايگاه اعدام مىبردند .