ترجمه منظوم نهج البلاغه
حمید قاضی خاکیاسری
نسخه متنی -صفحه : 135/ 11
نمايش فراداده
حكمت 035
حكمت 036
بوقت عبور جناب امام
دهاقين انبار و شهر عراق
ز اسبان پياده شدند و دوان
بفرمودشان: كاين چه كار و روش
بگفتندش: اين خوى مشتاق ماست
كه فرمانروايان خود را، به آن
وصى رسول و خدا را ولى
قسم بر خداوند قهار پاك
كه فرمانروايانتان در جهان
جوى، سود و بهره، براه و روال
شمايان، تن و جان خود را، بغم
گرفتار و وامانده سازيد و رنج
و در آنجهان و نشور و قيام
بدين طرز رفتار و كردارتان
ببدبختى و تيره روزيتان
تن و جان و كردارتان را پريش
چه بسيار و بيحد، زيان آور است
غم و درد و رنجى كه اندر پيش
چه بسيار و بيحد و اندازه سود
ز آسايشى كه بهمراه آن
بود رستگارى و ناو نجات
ز آتش امان و ز دوزخ برات
به سوى سراپرده ى اهل شام
به تعظيم و تكريم و مهر و وفاق
به پيش ركابش، بتاب و توان
عمل بود و كرديد اينسان جهش
سرشت نهادى و اخلاق ماست
بتكريم جانيم و روح و روان
بفرمودشان با صداى جلى
جهانگستر و ماه و خورشيد و خاك
در اين كار و از كرنش ابلهان
نگيرند و هرگز فروغ كمال
پريشى و اندوه و بار الم
بكوبد شما را بخشم سپنج
صحارى تفتيده ى بى خيام
تباهى اخلاق و پندارتان
تباهى عقبا و روزيتان
نمائيد و دربند و محبوس و ريش
بلازا و بى حامى و ياور است
بود كيفر و ضرب و شتم ويش
بدل دارد و بر روان و وجود
بخرگاه و در گاه آگاه آن
ز آتش امان و ز دوزخ برات
ز آتش امان و ز دوزخ برات