ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 106
نمايش فراداده

حكمت 367


  • هر آينه از اولين رزم و جنگ نخستين شكستى كز آغاز كار تلاش و جهاد بدستانتان پس از آن، شكست زبانهايتان سپس، ورشكستى دلهايتان پس آنكس كه بر خير و كردار پاك پلشت و بدو ناروا را، بدل شده سرنگون و در اعماق خاك سرش زير و پايش ببالا عمود شود خوار و زار و پريش و خمود

  • كه حق است و بر ديو و دد، پالهنگ خوريد و شود مايه ى ننگ و عار بسعى است و ايثار در جانتان بدهر است و بند روانهايتان بجهد است و زندان و غلهايتان نشد آشنا و روان تابناك نشد منكر و رد نكرد و بهل فرورفته و واژگون در مغاك شود خوار و زار و پريش و خمود شود خوار و زار و پريش و خمود

حكمت 368


  • هر آينه حق، بس گران و ثقيل و باطل، خفيف است و سهل و سبك وبا آور و گور تار و تنك

  • گواراى جان است و پاك و جليل وبا آور و گور تار و تنك وبا آور و گور تار و تنك

حكمت 369


  • مشو بهر نيكوترين مردمان زويل و عذاب خداوند پاك ببرهان وحى خداوندگار كه از كيفر ذات پروردگار مگر قوم بدكار و شر زمان و بر بدترين همين مردمان ز بذل خداوند و بخشايشش بانگيزه ى امر پروردگار كه از بارش رحمتش نااميد مگر كافران و ستمكارگان پلشتان و خيل جهان خوارگان

  • مبرى ز خوف و خجسته گمان بروز جزا و پس از كوچ خاك كه نازل شد و نقش بر روزگار نيند ايمن و مردم رستگار كه وهم عبث ميكنند و گمان مشو نااميد و غمان و شمان زلال بهاران آسايشش كه فرموده بر مردم روزگار نگردند و عريان ز خير و نويد پلشتان و خيل جهان خوارگان پلشتان و خيل جهان خوارگان

حكمت 370


  • همانا كه بخل جامع، بر عيوب بود پالهنگى كه زان آدمى كشيده شود سوى نامردمى

  • تلمبار فسق است و سجن قلوب كشيده شود سوى نامردمى كشيده شود سوى نامردمى