ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 111
نمايش فراداده

حكمت 384


  • تكلم كنيد و كلام و سخن كه تا در زمين و زمان، شهره ور كه انسان بزير زبانش، نهان بفكر است و محبوس كام و دهان

  • بگوئيد و از دانش و علم و فن شويد و ز علم و هنر، بهره ور بفكر است و محبوس كام و دهان بفكر است و محبوس كام و دهان

حكمت 385


  • چه خوش بو بود، مشك و ظرفش، سبك و بويش دل انگيز و عطرى خوش است فرح بخش و جان پرور و دلكش است

  • نكو باشد و حلق تنگش، تنگ فرح بخش و جان پرور و دلكش است فرح بخش و جان پرور و دلكش است

حكمت 386


  • فكن، سرفرازى خود را ز دوش نما نخوتت را پريش و تباه بگورت، نما، ياد و انديشه كن سفر كردنت را بخود پيشه كن

  • بروى زمين و بحملش، مكوش كنش سر بزير و در اعماق چاه سفر كردنت را بخود پيشه كن سفر كردنت را بخود پيشه كن

حكمت 387


  • ز دنيا، بگير، آنچه بر سوى تو بگردان رخ از آنچه رخسار و رو و گر اين عمل را نيارى بكار مكن، بهر جستن، زياده روى به آز و هوا و هوس، رهروى

  • زره آيد و بر درو كوى تو بگرداند، و رم، نمايد ز تو شوى مايل ثروت و اعتبار به آز و هوا و هوس، رهروى به آز و هوا و هوس، رهروى