حكمت 380 - ترجمه منظوم نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه منظوم نهج البلاغه - نسخه متنی

حمید قاضی خاکیاسری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمت 380





  • نشاطى كه پايان آن دوزخ است
    سرانجام شرى كه باشد بهشت
    هر آن نعمتى، دون عدن جنان
    هر آن درد و رنجى، سبكتر، زنار
    نجات است و آزادى و اعتبار



  • نباشد خوشى، بل، غم و برزخ است
    نباشد بلائى بجان و سرشت
    حقير است و بى ارزش و مستهان
    نجات است و آزادى و اعتبار
    نجات است و آزادى و اعتبار



حكمت 381





  • همانا كه از جمله ى درد و رنج
    و مشكلتر از بى نوائى و فقر
    پريشى و بيمارى جسم و تن
    بلا زاتر از ضعف و رنج بدن
    فساد درون و بلاى دل است
    بدانيد، كز رزق و بهره ورى
    نكوتر ز مال زياد و حلال
    و بهتر ز صحت، در اين آب و گل
    بود زهد و پرهيز و تقواى دل



  • ندارى و فقر است و زجر و شكنج
    كه بر دل زند نقب و برايده نقر
    پى عمر و جان است و دام فتن
    غم و درد و آه و فغان و محن
    تباهى بنيان و آب و گل است
    فراخى مال است و جان پرورى
    بود تندرستى، بدور از ملال
    بود زهد و پرهيز و تقواى دل
    بود زهد و پرهيز و تقواى دل



حكمت 382





  • براى خدا جوى پرهيزگار
    نخست: ساعتى كه بسوز و گداز
    دوم: ساعتى كه به سعى و تلاش
    سوم: ساعتى كه بر آنچه روا
    گذارد رها و در آن زندگى
    براى خردمند و پير ظفر
    مگر در سه امر و طريق و روال
    نخست: بهر اصلاح كار و معاش
    دوم: گام ثابت براه معاد
    سوم: بهر شادى و وجد و سرور
    در آنچه حلال است و از بد، بدور



  • سه ساعت، زمان است و مخصوص كار
    كند با خدايش، مناجات و راز
    برآيد پى دخل و خرج معاش
    بدين است و بر جسم و جانش، دوا
    كند با نشاط و برازندگى
    نباشد روا، گشت و سير و سفر
    ببينائى و گام عقل و كمال
    پى زندگى، جهد و سعى و تلاش
    نهد از پى كسب فيض و مراد
    در آنچه حلال است و از بد، بدور
    در آنچه حلال است و از بد، بدور



حكمت 383





  • بدنيا و بر مال و كالاى آن
    مبرا، زهر ميل و انگيزه باش
    كه تا ذات پاك خداوندگار
    بگرداب زشتى آن آشنا
    نمان بيخبر، كز تو، غافل نيند
    بكردار تو، ناظر و در پى اند



  • دلال و جمال فريباى آن
    بجانت غبار تباهى مباش
    تو را، در سراپرده ى روزگار
    نمايد بصير و مصون از شنا
    بكردار تو، ناظر و در پى اند
    بكردار تو، ناظر و در پى اند



/ 135