حكمت 247
همانا كه اخلاق بيمار و تند
ازيرا كه دارنده اش ناگهان
و گر او، پشيمان و نادم از آن
جنونش بقا مانده و پا بجاست
پريشان و حيران، بروز و دجاست
جنونست و بر پاى انديشه، كند
پشيمان شود از هياهوى آن
نگردد ز كردار تندش خزان
پريشان و حيران، بروز و دجاست
پريشان و حيران، بروز و دجاست
حكمت 248
همانا درستى و پاكى تن
ز كمبود رشك است و رنج و محن
ز كمبود رشك است و رنج و محن
ز كمبود رشك است و رنج و محن
حكمت 249
هلا... اى كميل يگانه پرست
به قومت، كن اجبار وادارشان
كه در روزشان از پى كسب علم
جوانمردى و فخر و عز و شرف
و در شب، پى حاجت آنكسى
روند و بجان و دل خود، تلاش
قسم بر كسيكه نيوشيدنش
باصوات و هر چه كه در ذهن و ياد
احاطه نمود و بر آنش خبير
نباشد كسيكه، دلى را، ز غم
مگر آنكه ذات خداوندگار
بجاى همان شادى و خرمى
برايش، گلستان وجد و سرور
كه هر گه، غمى، بر دل او رسد
همان مهربانى بسمت غمش
همانند آب زلال و روان
كه تا درد و اندوه و غم را از او
چو آن اشتر ناشناسى كه دور
كنندش ز آبشخور از ضرب و زور
پذيراى فرمان روز الست
بكوشيدن و پاكى كارشان
روند و فراگيرى پند و حلم
بجويند و آزادگى و هدف
كه خوابست و در غربت و مفلسى
نمايند و بهر فقيران، معاش
فروغ جمال و درخشيدنش
بجاندار دهر است و در زنده ياد
بذات است و بر كنه و ظاهر هژير
كند شاد و بى رنج و درد و الم
بدنيا و در گردش روزگار
وفا و عملكرده ى مردمى
كند خلق و ايجاد درياى نور
نمايد بشوق و نشاطش، رصد
باندوه و بر حزن بيش و كمش
شود از ستيغ و نشيبى دوان
كند دور و در كام حرمان فرو
كنندش ز آبشخور از ضرب و زور
كنندش ز آبشخور از ضرب و زور
حكمت 250
هر آنگه كه بى مايه و تنگدست
به آنچه كه در راه پروردگار
شما... با خدا... در خريد و فروش
شويد و در انديشه و عقل و هوش
شديد و تهى كيسه و ورشكست
دهند و شود آدمى رستگار
شويد و در انديشه و عقل و هوش
شويد و در انديشه و عقل و هوش