حكمت 340 - ترجمه منظوم نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه منظوم نهج البلاغه - نسخه متنی

حمید قاضی خاکیاسری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمت 340





  • اشد گناهان، گناهى و جرم
    كه شخصش، بپندارد آسان و خرد
    پشيز و كم و تار موئى و ترد



  • كثيف و پلشت است و چيركين و گرم
    پشيز و كم و تار موئى و ترد
    پشيز و كم و تار موئى و ترد



حكمت 341





  • هر آنكس كه در زشتى و نقص خويش
    باستد ز بدگوئى ديگرى
    هر آنكس كه بر رزق پروردگار
    به آنچه كه رفتش، ز خرجين و دست
    هر آنكس كه تيغ ستم، بركشد
    بدان تيغ برنده كشته شود
    هر آنكس كه در منجلاب امور
    شود محو و نابود و خوار و هلاك
    هر آنكس كه خود را بگرداب رنج
    شود غرق و در منجلابش فرو
    هر آنكس كه اندر مكانهاى بد
    هر آينه مردم، بر او، بدگمان
    هر آنكس كه گويد گزافه سخن
    هر آنكس خطاى فراوان كند
    حيايش، خزان گردد و كم شود
    هر آنكس كه شرم و حيايش قليل
    پى و رتبه و ارج زهدش، پشيز
    هر آنكس كه پرهيز او، ناتوان
    دلش مى رد و مدفن خاك گور
    كسيكه دلش مى رد و غول مرگ
    شود داخل آتش و در عذاب
    هر آنكس كه در زشتى مردمان
    نگشتش پسند، و براه و روال
    همانا كه او، خود، همان احمق است
    قناعت، بود ثروتى در جهان
    هر آنكس كه مرگ و اجل را، زياد
    ز دنيا، باندك، شود، شادمان
    هر آنكس بداند كه گفتار او
    كلامش شود اندك و بس قليل
    مگر بهر آنچه كه او، عزم پاك
    اهميتش ميدهد در روال
    كه بر آن ببخشد فروغ كمال



  • نظر افكند بر بد شخص خويش
    بيان كردن عيب و رسواگرى
    رضا باشد و بر مرادش سوار
    نگردد غمين و قرين شكست
    كه تا مردمانرا، بخشمش، كشد
    بخشم و تنورش، برشته شود
    كشد رنج و كوشد بشلاق زور
    بسان غبارى بچاه و مغاك
    كند پرت و افتد بدام شكنج
    نگردد بوجد و خوشى، روبرو
    شود داخل و همره ى ديو و دد
    شوند و نبخشندش امن و امان
    فراوان كند اشتباه و فتن
    بجان و دلش، تار شبهه تند
    گرفتار، در پنجه ى غم شود
    شود خوار و در حفظ حرمت عليل
    همى گردد و اندك و خرد و ريز
    شود اندك و خرد و خسته روان
    شود بى محابا و از حق بدور
    فرو ريزدش ميوه و شاخ و برگ
    نصيبش شود ويل و سرب مذاب
    نظر كرده و بدكارى ديگران
    براى خودش خواهد و جاه و مال
    هواخواه بدكارى و ناحق است
    كه هرگز نگردد فنا و نهان
    كند ياد و آغوش آنرا، مراد
    كند زندگى، در نشاط و امان
    بحق است و بر طبق كردار او
    حكيمانه و پر فروغ و دليل
    گرفت و بدنيا و در مهد خاك
    كه بر آن ببخشد فروغ كمال
    كه بر آن ببخشد فروغ كمال



حكمت 342





  • ستمكار اين مردمانرا، سه قسم
    نخست با گناه و پلشتى ستم
    بر آنكس، كز او، افضل و برتر است
    دوم، با توانائى و چيرگى
    بشخصى كه بر او، بود، زير دست
    سوم، بر گروه ستمكارگان
    كمك مى نمايد بمال و توان



  • نشانست و هر سه برانداز اسم
    كند در زمين و گروه امم
    جهاندار قهار و جان پرور است
    ستم مى كند بالج و خيرگى
    دچار پريشى و درد و شكست
    كمك مى نمايد بمال و توان
    كمك مى نمايد بمال و توان



حكمت 343





  • در اوج تناهى اندوه و رنج
    فراخى و گلبانگ آسايشى است
    پى تنگى حلقه هاى بلا
    بود ساحل امن و آسودگى
    رهايى از رنج و فرسودگى



  • غم و بحر مواج درد و شكنج
    رهائى و پايان فرسايشى است
    كه گاهى بشر را كند مبتلا
    رهايى از رنج و فرسودگى
    رهايى از رنج و فرسودگى



/ 135