بنحوى كه در حالت مخبرى
گمان نكوئى بر آن مى برى
گمان نكوئى بر آن مى برى
گمان نكوئى بر آن مى برى
حكمت 353
هر آنگه، ترا، بر خداوندگار
نما... ابتدا... با سلام و درود
سپس حاجتت را ز پروردگار
ازيرا خدا، ارحم و اكرم است
از اينكه دو حاجت، از او در جهان
يكى را، روا، و دگر را، روا
نسازد بدرد و نبخشد دوا
فتد حاجتى، دركش روزگار
به پيغمبرش، در جهان وجود
طلب كن، كه سازد ترا رستگار
ببخشندگى، اعظم و افخم است
شود خواهش اندر عيان و نهان
نسازد بدرد و نبخشد دوا
نسازد بدرد و نبخشد دوا
حكمت 354
هر آنكس كه بر عرض و ناموس خويش
ببايد ستيزه گرى را رها
نمايد بتدبير و عقل و دها
كند بخل و همراز و مانوس خويش
نمايد بتدبير و عقل و دها
نمايد بتدبير و عقل و دها
حكمت 355
همانا كه از حمق و نابخردى
كه پيش از بهاران امكان، شتاب
و سستى پس از كسب پرواى كار
زبونى عقل است و بى اعتبار
تباهى فكر است و خوى ددى
نمودن بكارى و عزم صواب
زبونى عقل است و بى اعتبار
زبونى عقل است و بى اعتبار
حكمت 356
مپرس، زانچه، هرگز نيايد فرود
در آنچه كه هست و بجا و بناست
براى تو شغلى و كارى بپاست
نگردد منقش بلوح وجود
براى تو شغلى و كارى بپاست
براى تو شغلى و كارى بپاست