حكمت 114 - ترجمه منظوم نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه منظوم نهج البلاغه - نسخه متنی

حمید قاضی خاکیاسری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمت 114





  • تلف كردن لحظه هاى مجال
    غم است و بلا و زوال و وبال



  • غم است و بلا و زوال و وبال
    غم است و بلا و زوال و وبال



حكمت 115





  • حديث سراى بلا و فنا
    چو افسانه ى مار زنگى زرد
    چو دستى كشى بر تنش، صاف و نرم
    درون تنش زهر قتاله است
    كه نادان و بى عقل خورده فريب
    خردمند پايان نگر، در جهان
    كند دوريش، در عيان و نهان



  • كهن بوم بر خشت رفتن بنا
    در انگاره است و همه رنج و درد
    لطيف است و خوش خال و نقش و ولرم
    بخصلت، تبهكار و رجاله است
    بسويش رود در اريب و وريب
    كند دوريش، در عيان و نهان
    كند دوريش، در عيان و نهان



حكمت 116





  • ز مولا على، از قريش حجاز
    بفرمودشان در جواب سئوال
    تبار شريف و نژاد قريش
    گل سرخ و خوشبوى آن شاخسار
    سخنهاى مردانشان را بدل
    زناشوئى با زنان را، از آن
    بجان داريش، مهر و شايان و دوست
    و اما بنى عبدشمس حجاز
    نهان بين سرند و از راه دور
    جلوگير و مانع ترين تبار
    بچيزى كه در پشت سرهايشان
    و اما، بنى هاشم و ما بدهر
    بداد و دهش، بر و بخشنده تر
    جوانمرد و برنا و والاتريم
    از آنچه كه در دست ما در جهان
    بجان دادن و مردن و بر اجل
    و اينان، فزونند وز اندازه بيش
    زياده فريبنده و چهره زشت
    و ما، افصحيم و بفن و كمال
    نكو ياور و پاك و خواهنده تر
    بسيما و انديشه، خوشروتريم
    گل سرخ حقيم و خوش بوتريم



  • به پرسش شدند و هواخواه راز
    بلحن فصيح و فروغ كمال
    ز مخزوم و سالار و سردار جيش
    بگلزارد حسنند و باغ و بهار
    پسندى و خوش صحبتند و چگل
    تبار اصيل و شرافت و زان
    برايت خوش آيند و شاد و نكوست
    در انديشه و بينش و كشف راز
    نظارتگر خير و شر امور
    پى حادثاتند و دفع غبار
    كند رخنه و كنده درهايشان
    بدنيا و گيتى و در بر و بحر
    ببذليم و جود و درخشنده تر
    زهر فكر و انديشه بالاتريم
    ز مال است و در آشكار و نهان
    پذيراتريم و ز عجزش، اجل
    براه و روال و پى كار خويش
    پلشتند و بدخوى و تيره سرشت
    سرآمد بر آنان و خيل رجال
    پى مردمانيم و پوينده تر
    گل سرخ حقيم و خوش بوتريم
    گل سرخ حقيم و خوش بوتريم



/ 135