حكمت 110 - ترجمه منظوم نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه منظوم نهج البلاغه - نسخه متنی

حمید قاضی خاکیاسری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمت 110





  • بوقتى كه كردار نيك و صلاح
    زمان را و بر مردمانش، فرا
    چو مردى، بمردى، كه در روزگار
    شود بدسگال و بدانديشه اش
    هر آنگه تبهكارى و اشتباه
    بر اين روزگاران و اهلش، غبار
    هر آينه مردى، بمردى، بدهر
    خودش را بگرداب ويل هلاك
    بيفكنده و در بلا و مغاك



  • نجات و رهائى و خير و فلاح
    گرفت و شود مهد گلشن سرا
    هويدا نگشتش پليدى كار
    ستم كرده بر جان و بر پيشه اش
    پلشتى و جرم و فساد و گناه
    بپاشيد و توفان كند ننگ و عار
    نظر پاك و خوش ايده باشد بشهر
    بيفكنده و در بلا و مغاك
    بيفكنده و در بلا و مغاك



حكمت 111





  • بعرض على رهبر كائنات
    خودت را چسان يابى و در جهان
    بفرمودشان در جواب سئوال
    چسان باشد حال كسى كه بدهر
    بدست جهت بخش هستى خويش
    و يا تندرستى كه خود، در روال
    اجل از پناه گاهش او را بچنگ
    ربايد بدون امان و درنگ



  • رساندند كاندر سراى حيات
    بود حال تو در عيان و نهان
    باندرز و حكمت، نمودار حال
    شود فانى و محو و نابود و نحر
    بخوارى و گردد هلاك و پريش
    شود ناخوش و رنجه و در زوال
    ربايد بدون امان و درنگ
    ربايد بدون امان و درنگ



حكمت 112





  • بسا مردميكه چو احسان حق
    كه مى گرددش كسب و حظ و نصيب
    بره، اندك اندك، بويل عذاب
    بسا غافليكه بدور زمان
    بجان و دل و ايده، مكر و فريب
    بسا مردميكه بكار و عمل
    بانگيزه ى كرنش و آفرين
    بسختى و در شوره زار بلا
    خداوندگار زمين و زمان
    همانند آنچه، بر او، مهلتش
    نفرموده در كاروان جهان
    بكردار و سعى و عمل، امتحان



  • زلال روانبخش بذل احق
    نعم، بر هدفهاى بختش، مصيب
    رسد بر مغاك بلا و عقاب
    به پنهانى جرم خود، بى امان
    خورد زهر و افتد بكام لهيب
    بدنيا و در كاروان ملل
    كه بر او كنند و بپاكى قرين
    بيفتد بجان و شود مبتلا
    كسى را در اين ملت و مردمان
    بداد و ببخشيده زان دولتش
    بكردار و سعى و عمل، امتحان
    بكردار و سعى و عمل، امتحان



حكمت 113





  • دو كس، در ره ى من، تباه و هلاك
    نخست: ياوريكه زياده روى
    دوم: كينه توزى كه در دشمنى
    كند كيد افزون و اهريمنى



  • شدند و فرومانده ى در مغاك
    نمايد غلو و گشاده روى
    كند كيد افزون و اهريمنى
    كند كيد افزون و اهريمنى



/ 135