حكمت 103
گروه بنى آدم و مردمان
پى آنكه بر سود دنيا هدف
هر آينه چيزى زايمان خويش
ز دست خود هرگز در عالم رها
مگر آنكه ذات خداوندگار
بر آن مردمان، حادثى، ناگهان
كه خسر و زيانش از آن مال و سود
فزونست و محروم و مانده، حسود
بدنيا و ادوار گشت زمان
نمايند و دين خدا را تلف
فرامين و آيات آئين و كيش
نسازند و بى ارج و قدر و بها
بدنيا و در گردش روزگار
كند جانگزا و زند بر دهان
فزونست و محروم و مانده، حسود
فزونست و محروم و مانده، حسود
حكمت 104
بسا عالمى كه ندانى وى
همه دانشى كه بهمراه اوست
نمى بخشدش سود و در غم، فروست
خزانش زند بر تن و اصل و پى
نمى بخشدش سود و در غم، فروست
نمى بخشدش سود و در غم، فروست
حكمت 105
به جوى رگى، در تن مردمان
شده پاره اى، وصل و آويزه اش
كه آن، حيرت انگيزه و معضل ترين
معماى بغرنج و درياى ژرف
كه در پيكر و كشور جان اوست
و آن، چشمه مهر و مرغ دل است
كه از بهرش اوصاف مرغوب و پاك
بگلزار جانست و بر ضدشان
صفات بدو حالت ناپسند
در آن، ميزند موج و توفان غم
و گر خواهش و رغبت و آرزو
بر آن، رو، نمايد، پى جستجو
بنى نوع انسان دور زمان
تپش، نقش جاويد و انگيزه اش
شگفت آور و سخت و مشكل ترين
بملك تن است و بر انديشه ظرف
سراپرده ى خواهش و آرزوست
هزار خوش الحان آب و گل است
صفات پسنديده و تابناك
بهمراه طيف هلاهل چشان
پلشتى و زشتى و نيش و گزند
كشد آدمى را بتيغ الم
بر آن، رو، نمايد، پى جستجو
بر آن، رو، نمايد، پى جستجو