حكمت 127 - ترجمه منظوم نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه منظوم نهج البلاغه - نسخه متنی

حمید قاضی خاکیاسری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

براى كسى كه از آن زاد راه

كند بار و آذين خرگاه و جاه




  • نهد از پى گلشن آخرت
    سراپرده ى وعظ و اندرز و پند
    براى كسى كه از آن، وعظ و پند
    مكان پرستيدن و بندگيست
    بياران ذات خداوندگار
    محل نماز است و ذكر و ثنا
    پى خيل افرشتگان خدا
    مكان فرود پيام خداست
    محل خريد و فروش است و كسب
    پى اولياى خداى جهان
    كه در آن، گل رحمتش را، بكف
    كه سود گرانمايه ى آن بهشت
    پس آن سرزنش گر، چه فردوكس است
    كه دهر و جهان را نكوهش كند
    بحالى كه بر دوريش، با خبر
    ببار فراق و جدائى خويش
    خود و مردمش را، بمحو و فنا
    هر آينه از بهر اين مردمان
    باندوه و رنج گرفتاريش
    گرفتارى آخرت را نشان
    تماميشان را بشادى خويش
    بشاديشان، واجد آرزو
    سپيده دمش را رساند بشب
    شب تيره اش را كند بامداد
    بترغيب و تحكيم خواهندگى
    هراسيدن و ترس از معصيت
    هر آينه در بامداد قيام
    گروهى تبهكار و از مردمان
    گروهى دگر، با دل و جان خويش
    كه دنيايشان، كرده يادآورى
    و آنان هم آن را، بياورده ياد
    بر آنان، خبر داد و باور، بدل
    بر آنان، بيفشانده اندرز و پند
    پذيرا شدند و رها از گزند



  • ز آمرزش و بنشن مغفرت
    گلستان عشق است و باغ پرند
    بگيرد ز بند و كمند و گزند
    فروزندگى و درخشندگيست
    شريفان پاكيزه و رستگار
    درود و نياز و سپاس و دعا
    عبادتگران عزيز هدا
    سراپرده ى وحى و امر هداست
    مكان شماريدن و جاى حسب
    عزيزان و والاتبار و مهان
    بياورده اند و نموده هدف
    جنان بود و اقصار زرينه خشت
    كه نادان و گمراه و خار و خس است
    پلشتى آن را پژوهش كند
    نمود و نشان داده اش بر بشر
    ندا داد و، با رهنمائى خويش
    خبر داد و بر رعد و برق بلا
    در ادوار تاريخ و گشت زمان
    زبونى و درد و غم و خواريش
    بداد و نمودش هلاهل نشان
    سرور و نشاط نهادى خويش
    نمود و هواخواه و در گفتگو
    پى راحت و خواب و رفع تعب
    پى سختى و درد و اندوه و، ياد
    در ايمان آئين و پويندگى
    درو كردن صحت و عافيت
    پگاه پشيمانى خيل و عام
    نكوهش كنندش بخشم دمان
    ستايش كنندش ز اندازه بيش
    بكردار و گفتارشان داورى
    عملكرده اندش بشهر و بلاد
    نمودند و ناآگهى را بهل
    پذيرا شدند و رها از گزند
    پذيرا شدند و رها از گزند



حكمت 127





  • خدا را، سروشى، در اين كائنات
    كه هر روز و در عصر و شام و پگاه
    مهيا و آماده ى مرگ و مير
    بزائيد از بهر آماج مرگ
    فراهم كنيد و بدست فنا
    بسازيد از بهر ويران شدن
    بنابوديش، مات و حيران شدن



  • بكون و مكانست و در ممكنات
    ندا مى كند بر سپيد و سياه
    شويد و بچنگال حرمان اسير
    خزان گشتن و ريزش شاخ و برگ
    سپاريد و ويرانه گردد بنا
    بنابوديش، مات و حيران شدن
    بنابوديش، مات و حيران شدن



/ 135