حكمت 245 - ترجمه منظوم نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه منظوم نهج البلاغه - نسخه متنی

حمید قاضی خاکیاسری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • بپا كرد و نقش بلنداى مهر
    جهاد و شرف را در اكناف خاك
    به نسل بشر، فرض و واجب نمود
    و امر به معروف شايسته را
    بر اصلاح افراد و خيل عوام
    و اين نهى از منكر و كار زشت
    پى وازدنهاى نابخردان
    حجابى شد و حصن امن و حصار
    و همبستگى را به اقوام و خويش
    پى ازدياد عددهايشان
    قصاص و جزا را پى حفظ خون
    مجازات شرعى و فوج حدود
    براى محارم، نشان بزرگ
    و بر ترك مسكر، بحفظ خرد
    ز دزدى، شدن بر كنار و بدور
    پى پاكى طينت و فطرت است
    و ترك زنا را براى حسب
    بيان كرد و فرمان شايسته داد
    و بر ترك فعل شنيع لواط
    پى ازدياد تبار و نژاد
    شده وحى و بر نوع انسان، ضرور
    گواهان شايسته را و شهود
    پى يارى و جهد و سعى و عمل
    بر آنچه كه گرديده انكارشان
    گل آذين و مكتب سراى قضا
    و از ويل تاريك و چاه دروغ
    براى شرف دادن آشكار
    سلام و درود، قلعه ايمنى
    امامت، نظامى، پى مردمان
    اطاعت، پى كرنش و احترام
    براى جلال و بزرگى او
    جهان رهبرى و سترگى او



  • فروغ دل و جان و ميناى مهر
    براى بزرگى اسلام پاك
    در رحمتش را بر انسان گشود
    جهاد جهانى بايسته را
    رقم كرد و بخشيده ارج و قوام
    عملكرد ديو و دد و بدسرشت
    ز انجام اعمال پست ددان
    بپاكى و بر ترك شهوت، دثار
    بپا كرد و بخشيده احسان بيش
    كمكها و بهر مددهايشان
    نموده روا و قضاى قرون
    و اجراى آن را بملك وجود
    در عالم نمود و حفاظ سترگ
    بفرموده امر و ثمر پرورد
    بر افكندنش، در سيه چال گور
    توان بخشى عصمت و عترت است
    درستى نسل و بقاى نسب
    بر آن، تا ابد، مهر واجب نهاد
    بهر شكل و نقشى، بكهنه رباط
    فراوانى نسل و اولاد و زاد
    كه بايد شوندش در عالم بدور
    براى گواهى ملك وجود
    تلاش زياد و بدون خلل
    بدون اثر مانده شد، كارشان
    نمود و بهاران و باغ رضا
    شدن دور و آزاده و پرفروغ
    بصدق است و سرلوحه و راه كار
    ز ترس است و رگبار اهريمنى
    در اكناف دهر است حصن امان
    بشخص امام است و روح كلام
    جهان رهبرى و سترگى او
    جهان رهبرى و سترگى او



حكمت 245





  • بوقتى كه بر ظالم كينه توز
    بخواهيد و سوگندش از جان دهيد
    بدينگونه بر بدگمان و ظنين
    ز حول و توانائى كردگار
    كه با اين سخن، گر كه آن بيفروغ
    به تندى و زودى، بكيفر رسد
    ولى... گر قسم، با زبان و بيان
    قسم مى خورم بر خدائى كه نيست
    جز او مكافات او، با شتاب
    كه چون ذات پاك خدا را، احد
    بيان كرد و يكتا و فرد و صمد



  • ستمكار و خونخوار و آتش فروز
    بفرق سرش خار حرمان نهيد
    باجبارش آريد و گويد چنين
    گريزان و بيزار و زار است و خوار
    در آيد بسوگند كذب و دروغ
    عذاب و عقابش، نمايد رصد
    كند ياد و گويد صريح و عيان
    بجز او، خدائى كه خالق، يكيست
    نكوبد سرش را بگرز عتاب
    بيان كرد و يكتا و فرد و صمد
    بيان كرد و يكتا و فرد و صمد



حكمت 246





  • هلا... آدمى زاده ى پاكزاد
    و از مال و دارائيت، در روال
    هر آنچه كه خواهى، پس از تو، دهند
    چراغى و شمعى، بگورت نهند



  • تو، خود، شو، وصيت، بشهر و بلاد
    بده، پيش از آنكه، شوى در زوال
    چراغى و شمعى، بگورت نهند
    چراغى و شمعى، بگورت نهند



/ 135