حكمت 136
باندازه ى رنج و اندوه و غم
كسيكه در هنگام افغان رنج
زند دست خود را بر آن ران خويش
گل مزد و پاداش و اجرش تباه
خزان گردد و ماندش دود آه
رسد صبر و از گرده افتد، الم
بر آنچه مصيبت رسد در سپنج
نهد گام بيتابى و غم، به پيش
خزان گردد و ماندش دود آه
خزان گردد و ماندش دود آه
حكمت 137
بسا... روزه دارى كه از روزه اش
نماند بجز سوزش و تشنگى
بسا قائمى كه گزارد نماز
كز استادن و از ريا كردنش
نباشد بجز درد و اندوه و رنج
زهى، خواب و آسايش زيركان
و افطار آنان و ورشندلان
به بيمارى طبع در يوزه اش
ننوشيدن و خوردن و گشنگى
كند نيمه شب با تظاهر نياز
دو روئى و حمد و ثنا خواندش
نخسبيدن و ضعف و نيش و شكنج
و افطار آنان و ورشندلان
و افطار آنان و ورشندلان
حكمت 138
بر ايمان خويش و دل آرائيش
به آنچه كه در راه پروردگار
و اموالتان را ببذل زكات
بليات پى در پى ايكه بدهر
بحمد و دعا و ثنايش، بدور
نمائيد و مدفون در لحد و گور
حفاظت كنيد و نگهداريش
دهند و شود مشعل افتخار
بسنگر كشيد و حصين و ثبات
فروبارد از فتنه و خشم و قهر
نمائيد و مدفون در لحد و گور
نمائيد و مدفون در لحد و گور