حكمت 312
جناب على، بر محمد، چنين
همانا كه مى ترسم اى نور چشم
بوادى آن، در كش روزگار
كه فقر و ندارى، مكان شكست
كنام پريشى انديشه است
كند كينه برپا و بر دشمنى
يكى، مشكلى، از پى امتحان
به پرس بهر فهميدن و كسب علم
بقصد دل آزارى و سرزنش
كه نادان جوينده ى معرفت
و داننده ايكه به بيراهه گام
بنادان شبيه است و در رهروى
بشيطان كند طاعت و پيروى
بفرمود و پندش فكنده طنين
براى تو از فقر و بيداد خشم
پناهنده شو بر خداوندگار
تباهى دين است و زنجير دست
براندازى حرفه و پيشه ى است
سبب مى شود بهر اهريمنى
بپرسيد و گفتش امير جهان
شناسائى بحر مواج حلم
مپرس و مشو عامل واكنش
چو دانشور است و گل عافيت
نهد تا كه ناخوانده افتد بدام
بشيطان كند طاعت و پيروى
بشيطان كند طاعت و پيروى
حكمت 313
بفرزند عباس روشن روان
دلير و جلودار خيل گوان
دلير و جلودار خيل گوان
دلير و جلودار خيل گوان