حكمت 203
همانا كه خود بينى آدمى
يكى از حسودان پست و پلشت
بعقل وى است و خراجى و نشت
تباهى و آلايش مردمى
بعقل وى است و خراجى و نشت
بعقل وى است و خراجى و نشت
حكمت 204
ز خاشاك و خار و غم و درد و رنج
وگرنه براى ابد در جهان
نگردى خوش احوال و شيرين دهان
دل و ديده را، بسته كن، در سپنج
نگردى خوش احوال و شيرين دهان
نگردى خوش احوال و شيرين دهان
حكمت 205
هر آنكس كه چوب درختش، بتن
بر و شاخه هايش، فراوان، بباغ
پر از ميوه است و گلستان وراغ
بود نرم و پاك و مصون از فتن
پر از ميوه است و گلستان وراغ
پر از ميوه است و گلستان وراغ
حكمت 206
زد و خورد و كردار و كار خلاف
خرد را پريشان و ويران كند
پى عافيت، چاه حرمان كند
كند راى و انديشه را در غلاف
پى عافيت، چاه حرمان كند
پى عافيت، چاه حرمان كند