حكمت 254 - ترجمه منظوم نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه منظوم نهج البلاغه - نسخه متنی

حمید قاضی خاکیاسری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمت 254





  • چنين گفته اند و روايت شده
    كه حارث به نزد جناب امام
    كه آيا؟ تو... بر من، گمان مى برى
    كه ياران و اصحاب و خيل جمل
    به گمراهى و در ضلالت، غريق
    به پاسخ على رهبر كائنات
    كه حارث، تو بر زير پايت نگاه
    ببالاى انديشه ى خود، نظر
    پس حيران و سرگشته ى ماندى بكار
    تو، حق را، شناسا، نگشتى بدهر
    بباطل، نگشتى، بجان، آشنا
    كه تا... پيروش را، شناسى، بدل
    و حارث، بعرض جناب امام
    بهمراه ابن عمر در حجاز
    كناره گرفتيم و بر گوشه اى
    على... رهبر عالم و مومنين
    به حق، سعد و پور عمر، ياورى
    و بيهوده و ياوه را هم رها
    نكردند و بى ارزش و بى بها



  • نوشتند و ثبت و حكايت شده
    رسيد و سخن گفت و نشر كلام
    كه دارم خيال بد و مفترى
    به پندار و گفتار و سعى و عمل
    بجان بوده اند و وبال فريق
    بفرمودش از رمز و سر حيات
    نمودى بروز و مساء و پگاه
    نكردى و گشتى از آن، برحذر
    گرفتار و زار و پريش و فگار
    كه تا اهل آن را شناسى بجهر
    نكردى بتوفان بحرش شنا
    كنى دور و از خودنمائى بهل
    رسانيد و گفتار كه من، بر مدام
    و سعد بن مالك، بدهر مجاز
    رويم و پى كارى و توشه اى
    بپاسخ، بيان كرد و گفتش چنين
    نكردند و بر هستيش داورى
    نكردند و بى ارزش و بى بها
    نكردند و بى ارزش و بى بها



حكمت 255





  • هر آينه هم صحبت پادشاه
    بود مثل آنكس كه بر پشت شير
    به جا و مقامش، بسى، آرزو
    وليكن خودش، شخص داناتر است
    بر آن منزلت، مرد بيناتر است



  • بدربار و در مكنت و فروجاه
    سوار است و پيك نذير و بشير
    نمايند و از رتبه اش گفتگو
    بر آن منزلت، مرد بيناتر است
    بر آن منزلت، مرد بيناتر است



حكمت 256





  • به اولاد وارسته ى ديگران
    كه تا پاس اولادتان را عيان
    بدارندشان از ضرار و زيان



  • به نيكى درآئيد و ياريگران
    بدارندشان از ضرار و زيان
    بدارندشان از ضرار و زيان



حكمت 257





  • هر آينه گفتار دانشوران
    اگر حق بود، عين نوش و دواست
    و گر نادرست باشد و زهر دل
    غم و درد و رنج است و خوناب سل



  • حكيمان در مغرب و خاوران
    عملكردنش، بهر مردم، رواست
    غم و درد و رنج است و خوناب سل
    غم و درد و رنج است و خوناب سل



حكمت 258





  • يكى... از على، سرور كائنات
    بايمان حق، سازدش آشنا
    بفرمودش حضرت چو فردا شود
    دگر روز و مجلس مهيا شود



  • طلب كرد و خواهان شدش در حيات
    نمايد در امواج بحرش شنا
    دگر روز و مجلس مهيا شود
    دگر روز و مجلس مهيا شود



/ 135