حكمت 045
توانمندى و جستن چيرگى
خردمندى و حزم و عزم و توان
و انديشه در حفظ اسرار و راز
بجان است و كتمان راز و نياز
بحزم است و پى كردن خيرگى
براى است و مرهون هوش و روان
بجان است و كتمان راز و نياز
بجان است و كتمان راز و نياز
حكمت 046
هراسان شويد و بجان بر حذر
ز پيروزى و چيرگى كريم
بجان اجتناب و بدل احتراز
از آهنگ و مكر و جدال لئيم
بوقتى شود سير و غرق نعيم
در اسكان و كوچ و براه و گذر
بگاهى كه گشنه شود در اديم
نمائيد و بر خود، غم جانگداز
بوقتى شود سير و غرق نعيم
بوقتى شود سير و غرق نعيم
حكمت 047
پرد مرغ جان و دل مردمان
هر آنكس كه با دام مهرش بكف
بر او، در اديم صفا و وفا
رو، آرند و گسترده گردد رفا
بروى هر آن شاخه اى، بى امان
بگيرد از آنها و بخشد شعف
رو، آرند و گسترده گردد رفا
رو، آرند و گسترده گردد رفا
حكمت 048
نهان باشد عيبت، در آن وقت و گاه
ترا، شادمان و كند نيكبخت
مباهات و فخرت شود تاج و تخت
كه حظ و نصيبت، بعصر و پگاه
مباهات و فخرت شود تاج و تخت
مباهات و فخرت شود تاج و تخت
حكمت 049
سزاوار و لا يقترين مردمان
تواناترين از ايشان بدهر
رها ماند و دل صبور و فكور
بكار و عمل، مرد پاك و شكور
ببخشيدن و مهر و عفو و امان
بود آنكه از كيفر و خشم و قهر
بكار و عمل، مرد پاك و شكور
بكار و عمل، مرد پاك و شكور