حكمت 128
هر آينه دنيا سراى عبور
نه منزلگه ى امن و جاى دوام
و مردم، در آن، بر دو اصل و گروه
يكى اصل خود را به بيع و فروش
كه او جان خود را نمايد هلاك
دگر، روح خود را بعلم و خرد
شود رهرو پيرو فرزانه مرد
امان ماند از يورش رنج و درد
گذرگاه تار است و مقصد، قبور
كه بخشد بهستى انسان قوام
بخيرند و در رنج و شر و ستوه
رساند در آن و خورد حرص و جوش
بيفتد بگودال و قعر مغاك
بيارايد و سوى اعلا پرد
امان ماند از يورش رنج و درد
امان ماند از يورش رنج و درد
حكمت 129
نباشد رفيقى، وفادار و يار
مگر آنكه بر همدم و ياورش
نخست: در بلا و گرفتاريش
دوم: وقت دورى و در غيبتش
سوم: در وفات و پس از زندگى
كند ياد وى را به ارزندگى
هوادار و غمخواره ى در ديار
شود در سه اصل و اثر، داورش
غم و رنج و اندوه و در خواريش
كند يارى و خواهش و رغبتش
كند ياد وى را به ارزندگى
كند ياد وى را به ارزندگى
حكمت 130
كسى را كه اندرز و پند چهار
هر آينه از چشمه سار چهار
نگرديده نوميد و آشفته دل
كسى را كه امر بحمد و دعا
نسازندش از آرزو نااميد
كسى را كه فرمان توبه بجان
ز شهد پذيرفتنش، در جهان
كسى را كه جوينده ى مغفرت
ز آمرزشش، نااميد و غمين
كسى را كه شكر و ثنا و سپاس
ز افزونى نعمتش نااميد
نسازند و نو شد زلال نويد
بدادند و شهد زلال بهار
روانبخش و گنجينه ى افتخار
گرفتار و درمانده ى آب و گل
نمودند و شكر و سپاس و ثنا
ببارندش احسان و نور نويد
بدادند و تعميد در انس و جان
نسازندش افتاده و مستهان
نمودند و خواهنده ى آخرت
نسازند و وامانده و بى امين
عطا كرده اند و شعور و حواس
نسازند و نو شد زلال نويد
نسازند و نو شد زلال نويد
حكمت 131
هر آينه حمد و ثنا و نماز
تقرب، پى جمله ى زاهدان
و حج از براى ضعيفان جهاد
براى هر آنچه، بدهر و جهان
زكات بدن، روزه است و صيام
جهاد زن اندر زمين و زمان
باخلاق شايان و خلق نكو
پى شوهر و حفظ ناموس او
سجود خدا و دعا و نياز
بحق است و سرمايه جاودان
تلاش است و از زهد و تقوا، مهاد
زكاتى بود در عيان و نهان
كه بر تن دهد انتظام و قوام
بود طاعت از مرد و حسن گمان
پى شوهر و حفظ ناموس او
پى شوهر و حفظ ناموس او