حكمت 420
همانا كه امروز، فرخنده عيد
خدا روزه و طاعتش را قبول
نماز ورا مزد و پاداش و اجر
هر آنوقت و روزى كه در آن بدهر
بطغيان و گستاخى و سركشى
همان روز و گشت زمين و زمان
بود عيد فرخنده ى مردمان
بود بر كسى كه ببخت سعيد
نمود و شد احسان و لطفش شمول
ببخشيد و انوار پاكى فجر
خدا را بخشكى و در بر و بحر
نگردند و در جرم و گردنكشى
بود عيد فرخنده ى مردمان
بود عيد فرخنده ى مردمان
حكمت 421
اشد پشيمانى و درد و غم
بروز قيامت از آن كسى
كه دارائيش را ز مال حرام
و آنرا، كسى، در زمين و زمان
پى بندگى خداوندگار
بانگيزه اش داخل در بهشت
بكف آور مال پست و حرام
شده داخل آتش و در لگام
گرفتارى و رنج و بار الم
بجانست و مغروق دلواپسى
فراهم نمود و فتاده بدام
ببرده به ارث و بدون امان
گرفته بكار و شده رستگار
شد و صاحب قصر زرينه خشت
شده داخل آتش و در لگام
شده داخل آتش و در لگام
حكمت 422
ببازار دنياى پر جنب و جوش
زيانكار و خاسرترين مردمان
و مايوس و نوميد و پرغمترين
بكوشيدن و سعى و كار و تلاش
كسى باشد اندر زمين و زمان
كه از بهر مقصود و اميد خويش
تنش را بفرسايد و زار و خوار
قضا و قدرها ورا همرهى
پس او، با دريغ و گناه و فجور
قدم بر سراپرده ى آخرت
نهد بى بر و بخشش و مغفرت
بسوداگرى و خريد و فروش
در ادوار تاريخ و طول زمان
از آنان و محروم و نادم ترين
پى ازدياد متاع معاش
هراسان و سرگشته و بى امان
پى نيل سود و زر و سيم بيش
نمايد پريشان و افتاده كار
نكردند و افتاده در گمرهى
شود صيد مرگ و سرازير گور
نهد بى بر و بخشش و مغفرت
نهد بى بر و بخشش و مغفرت