و قيحانه مى خندد و غافل است
بشمشير لحن فصيح و بليغ
بود مثل آنكه بدهر فنا
هيولاى ويرانگر و نام مرگ
پى غير ما در زمين و زمان
و گويا كه حق در سراى جهان
شده لازم و فرض و حتم و ضرور
و گويا كه آن مردگانى كه ما
همه رهروانند و در سير گشت
تماميشان را در آن گورشان
و دارائى و مالشان را، فرو
بود مثل آنكه در عالم كه ما
پس از آن گروه و فنا گشتگان
همه سرمديم و بدور زمان
كه بر آن كسانى كه اندرز و پند
فراموششان كرده ايم و براه
بهر آفتى و زيان مبتلا
خوشا آنكه نفسش، بكار و عمل
عملكرد و كارش، پسنديده است
و آهنگ و قصدش، بدل نيك و پاك
و اخلاق و خويش، نكو و خوش است
فزونى دارائيش را، بدل
عيان كرده انفاق و در راه حق
زبان خودش را، ز پرچانگى
بديهاى خود را، ز مردم، بدور
و سنت، بر او، مشكل و كار سخت
ببدعت، بر او نسبتى، در جهان
ندادند و بوده ز خيل مهان
پلشت و فرومايه و سافل است
بزد بر دل خنده گر بيدريغ
گذرگاه برخشت رفتن بنا
خزان بار و بنيان كن شاخ و برگ
نوشته شد و مى برد بى امان
پى غير ما در عيان و نهان
و از جان ما، گشته سلب و بدور
همه روزه بينمشان در نما
بزودى نمايندمان بازگشت؟!
گذاريم و در مهد بى نورشان
بمعده نمائيم و كام و گلو
بروى زمين و بزير سما
گرفتار و در محنت آغشتگان
بمانيم و در قصر خلد و امان
دهند و نصيحند و ياران چند
گميم و خطاكار و در اشتباه
شديم و شكار كمند بلا
شده رام و عارى، ز وهم و خلل
در انديشه بينا و فرخيده است
بود در خور و نيتش تابناك
روانش گلستانى و دلكش است
نموده بايمان و دينش، بهل
بداده بدرويش و بر مستحق
زده بند محكم، بفرزانگى
نمود و بيفكنده در خاك گور
نيامد، كه گردد پريشيده بخت
ندادند و بوده ز خيل مهان
ندادند و بوده ز خيل مهان
حكمت 119
بود رشك زن، كفر و خاشاك راه
ولى غيرت مرد آگاه و پاك
بود نور ايمان و بس تابناك
خلاف بر ايمان و پوشال چاه
بود نور ايمان و بس تابناك
بود نور ايمان و بس تابناك
حكمت 120
بر اسلام و آئين وارستگى
كه پيش از من هرگز كسى در جهان
هر آينه اسلام و آئين پاك
اطاعت، بحق است تسليم دل
و گردن نهادن، باحكام حق
يقين، باور است و قبول شرف
قبول، اعتراف است و اقرار آن
و، خستو شدن، سعى و آمادگى
ادا كردنش، كوشش است و عمل
بدنيا و در كاروان ملل
چنانش كنم وصف شايستگى
نكرده بيان و بمانده نهان
گهر دين رخشنده و تابناك
بقرآن و آيات و تعليم دل
به آئين پاك است و دين احق
براه و روال و امور و حرف
پذيرفتن اصل و معيار آن
در انجام كار است و دلدادگى
بدنيا و در كاروان ملل
بدنيا و در كاروان ملل