حكمت 219
كسيكه براى سراى فنا
بتقدير و امر خدا خشمناك
كسيكه بر او رنج و اندوه و غم
كند شكوه و در زمانه گله
ز پروردگارش شكايت، بدل
كسيكه رود نزد ثروتمدار
بانگيزه ثروت و مال و جاه
كند از براى وى افتادگى
همانا... دو ثلث زايمان او
هر آنكس كه قرآن تلاوت كند
پس از مرگ خود اندر آتش رود
بود از كسانيكه با جان و دل
به آيات پروردگار جهان
كسيكه دلش، واله و مبتلا
ز دنيا شود، عاشق بر سه چيز
غم و درد و رنجى كه از او، جدا
و حرصى كه وى را نسازد رها
اميدى كه هرگز به سرچشمه اش
نخواهد رسيد و دم خيمه اش
شود رنجه و در شكنج و بلا
شد و بر عدم واله و سينه چاك
همى بارد و رعد و برق الم
قضا و قدر را رها و يله
بجان كرد و پاداش خود را، بهل
براى نيازى و يا كسب كار
مقام و كمربند و زرين كلاه
در ايثار جان و تن آمادگى
ز كف رفت و شد در زيانش فرو
ز آيات پاكش قرائت كند
جليس دد و ديو شيطان شود
بدهر و سراپرده ى آب و گل
تمسخر كند با زبان و دهان
شود بر سراى فنا و بلا
كه هر سه بلايند و شر و ستيز
نگردد بدنيا و در ما سوا
شود عمر و جان و تنش، بى بها
نخواهد رسيد و دم خيمه اش
نخواهد رسيد و دم خيمه اش
حكمت 220
توان، با قناعت، به اوج شرف
و با خوى خوش، سرفرازى نمود
بپا، پرچم بى نيازى نمود
رسيد و بسر چشمه سار هدف
بپا، پرچم بى نيازى نمود
بپا، پرچم بى نيازى نمود
حكمت 221
ز فرمايش ذات پروردگار
نكو زندگانى و عزت دهيم
بپرسيده اند و على در جواب
كه آن زندگانى نيكو و پاك
قناعت بدهر است و در گوى خاك
كه بر بنده ى پاك و پرهيزگار
بفرق سرش تاج رفعت نهيم
بفرمودشان راه حق و صواب
قناعت بدهر است و در گوى خاك
قناعت بدهر است و در گوى خاك
حكمت 222
بهمراه آنكس كه در روزيش
زلال روانبخش رزق و اميد
هماهنگى و كار و شركت كنيد
ازيرا كه همتا و انبازيش
غنا را سزاوار و شايسته تر
كند بهره را بيش و بايسته تر
سر آمد ببخت است و پيروزيش
بر او بارد و فخر و نور نويد
بتن دلق و ديباى شوكت كنيد
هماوردى در سرافرازيش
كند بهره را بيش و بايسته تر
كند بهره را بيش و بايسته تر