حكمت 223
هر آينه ذات خداوندگار
دهد امر و فرمان، به احسان و داد
بتفسير اين آيه تابناك
كه عدل و شرف، اصل انصاف و داد
و احسان و نيكى، عطا و كرم
بجان است و ايثار مال و درم
بدنيا و در گردش روزگار
پى مردمان ديار و بلاد
على گفت در مكتب گوى خاك
جوانمردى و بخشش است و سداد
بجان است و ايثار مال و درم
بجان است و ايثار مال و درم
حكمت 224
كسى كه بدستان كوتاه خويش
شود بذل شايان بدست دراز
بدنيا و در آن جهان، بى نياز
ببخشد، ببيگانه و قوم خويش
بدنيا و در آن جهان، بى نياز
بدنيا و در آن جهان، بى نياز
حكمت 225
بفرزند پاكش حسن، اين چنين
نبايد كسى را بجنگ و جدال
گرت، بهر آن، دعوت آشكار
پذيرنده گرد و به بيرون شتاب
ازيرا كه خواننده خونخوار پست
ستمكار و باغى، بخاك سياه
زمين خورده است و روالش تباه
بفرمود و پندش فكنده طنين
بخوانى و سازى دچار و بال
نمودند و در گيرودار شكار
بزن بر سر دشمنت با عتاب
ستمكار دون است و آلوده دست
زمين خورده است و روالش تباه
زمين خورده است و روالش تباه
حكمت 226
دل آراترين خصال زنان
بمردان بود بدترين خصال
هر آن دم كه زن، سركش و خودپسند
نمى آورد بر كسى سر فرود
هر آنگه كه زفت و بخيل و حسود
بمال خود و ثروت شوهرش
بوقتى كه كم جرات و بيقرار
از آنچه بر او، رو كند، در هراس
بخوف است و زار و پريشان حواس
كه جبن است و زفتى و كبر دمان
برانداز فر و شكوه و كمال
شود در روال و امان از گزند
وقارش، تند هاله اى بر وجود
بطبع و روان باشد و فكر سود
محافظ بجان است و با جوهرش
بدل باشد و بر هراسى دچار
بخوف است و زار و پريشان حواس
بخوف است و زار و پريشان حواس