نياز و تهيدستى، اندر وطن
بود غربت و درد و رنج و محن
بود غربت و درد و رنج و محن
بود غربت و درد و رنج و محن
حكمت 054
قناعت بود ثروتى و بنا
كه هرگز نگردد در عالم، فنا
كه هرگز نگردد در عالم، فنا
كه هرگز نگردد در عالم، فنا
حكمت 055
همانا كه دارائى و نقد و مال
خمير مايه شهوت است و وبال
خمير مايه شهوت است و وبال
خمير مايه شهوت است و وبال
حكمت 056
كسى كه بجان داردت بر حذر
نظير كسى با شدت در روال
دهد مژدگانى فخر و كمال
ز جرم و گناهت، براه و گذر
دهد مژدگانى فخر و كمال
دهد مژدگانى فخر و كمال
حكمت 057
زبان، وحشى و گرگ درنده ايست
كه گر، آن، بخود، در سخن، واگزار
شود، ميگزد، با شرنگ گزار
دم تيز و شمشير برنده ايست
شود، ميگزد، با شرنگ گزار
شود، ميگزد، با شرنگ گزار
حكمت 058
زن است كژدم و زهر نيشش بتن
بود شهد و داروى زخم فتن
بود شهد و داروى زخم فتن
بود شهد و داروى زخم فتن
حكمت 059
هر آنگه كسى كه فرستد درود
تو بهتر از آنش، درود و سلام
هر آنگه كه دستى به سويت دراز
تو آن را، زياده تر از آن، جزا
و گرچه فضيلت از آن كسى
كه در ابتدا كرده نيكى و خير
شده ثبت نامش در اين كهنه دير
براى تو با غنچه هاى سرود
نثارش كن و حرمت و احترام
باحسان شد و يارى و دلنواز
بده اجر و پاداش و مزد و سزا
بدهر است و بر او، مزيت بسى
شده ثبت نامش در اين كهنه دير
شده ثبت نامش در اين كهنه دير