حكمت 144
براى هر آنچه كه آيد به پيش
هر آنچه كه برگشت و رجعت نمود
همانند آنست كه هرگز نبود
بود سير ادبارى و، افت و ريش
همانند آنست كه هرگز نبود
همانند آنست كه هرگز نبود
حكمت 145
همانا كه پيروزى و افتخار
و گرچه بر او، روزگار و زمان
درازا كشد در مسيل دمان
نگردد جدا از كف بردبار
درازا كشد در مسيل دمان
درازا كشد در مسيل دمان
حكمت 146
كسيكه بكار گروهى رضاست
بود مثل آنكه بكسب امل
در آن كارشان بود و همراهشان
هر آن كس كه كار كثيف و پلشت
بود از برايش، دو جرم و گناه
نخستين: گناه عمل كردنش
دوم: جرم شاد و رضا بودنش
مخالف بامر قضا بودنش
كه ناقض بفرمان و امر قضاست
بهمراه ايشان نموده عمل
هوادار و مشتاق گمراهشان
نمايد بدنيا و در سير و گشت
تباهى و فرسايش و رنج و آه
كه افتد چو قلاده بر گردنش
مخالف بامر قضا بودنش
مخالف بامر قضا بودنش
حكمت 147
باوتاد پيمان و قول و قرار
بجان و دل و ديده و ايده، چنگ
زنيد و شوند پى افتان ننگ
وفاى بعهد و ضمان و مدار
زنيد و شوند پى افتان ننگ
زنيد و شوند پى افتان ننگ
حكمت 148
همانا بدور جهان بر شما
اطاعت، بشخصى و فرماندهى
كه بر جهل و ناآشنا، ماندنش
بتعذير و در عذرى و اعتذار
نئيد و بهانه، نيابد بكار
بجان باد و تاكيد و فرمان ما
زعيم و جلودار و ساماندهى
براه و روال و دل افسردنش
نئيد و بهانه، نيابد بكار
نئيد و بهانه، نيابد بكار