حكمت 412 - ترجمه منظوم نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه منظوم نهج البلاغه - نسخه متنی

حمید قاضی خاکیاسری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمت 412





  • چنين گفته اند و روايت شده
    كه مابين اصحاب و ياران امام
    زنى شاد و فتان و عشوه كنان
    برايشان گذشت و شد از رخ هدف
    باندرز و حكمت، جناب على
    همانا كه چشم و دل اين نران
    بطغيان نفس و هوا و هوس
    و اين گونه ديدار و تيرنگاه
    در ايشان و بر تيره هاى فحول
    به تهييج و تحريك شهوت، سبب
    پس هر گه، يكى از شمايان، اگر
    كه او را خوش آيد بحسن و جمال
    ببايد كه با همسر و اهل خويش
    همانا كه او هم، زنى، چون زن است
    يكى از خوارج، و قيحانه گفت
    خدايش، بكفران و كافر كشد
    چه، او را فقيه و خردمند دهر
    صحابه، بجستند كاورا كشند
    قشمشم، بفرمودشان، مهلتش
    مباشيد، و بايد بدشنام او
    به سب، پاسخش داد و يا آنكه او
    شود عفو و ارشاد و در حسن و خو



  • نوشتند و ثبت و حكايت شده
    نشسته همى بود و در فوج عام
    فريبا و زيبا و چشمك زنان
    بچشمان ايشان و عشق و شعف
    بفرمودشان با صداى جلى
    هوسباز و افراد پرده دران
    مماس است و گسترده و بوالهوس
    هوسبازى و رغبت گه بگاه
    بويژه براى گروه جهول
    بگشن است و فحل و وبال و تعب
    زنى را به بيند براه و گذر
    فريبائى و ناز و غنج و دلال
    كند لمس و اطفاى آن فحل خويش
    كه ديدى و بر دين تو، رهزن است
    كه جان و دل شيعيان را بسفت
    بديگر سرا و بعقبا كشد
    نمود و حكيم همه بر و بحر؟
    بچاه تباهى و ويلش كشند
    دهيد، و سبب از پى رحلتش
    به نفرين و آلودن نام او
    شود عفو و ارشاد و در حسن و خو
    شود عفو و ارشاد و در حسن و خو



حكمت 413





  • ترا، ميوه ى حسن عقلت، بس است
    كه راه كج تيره ات را عيان
    ز راه نجات و طريق فلاح
    كه باشد براى تو خير و صلاح



  • چراغ ره و ناجى هر كس است
    كند آشكار و نهد در ميان
    كه باشد براى تو خير و صلاح
    كه باشد براى تو خير و صلاح



حكمت 414





  • نكوئى و حق را بجا آوريد
    كم و اندكش را به هيچ و پشيز
    ازيرا كه خردش كلان و بزرگ
    كمش بى نهايت فزون و زياد
    و بايد كسى از شما در جهان
    كه ديگر كس از من در انجام آن
    سزاوار و بر حق و شايان تر است
    كه بر ذات پروردگار جهان
    دگر كس سزاوار و شايسته تر
    ازيرا پى هر يك از خير و شر
    بود اهلى و شخص دارنده اى
    هر آنگه، كز آن دو، يكى را، بدل
    هوادارش آنرا بجاى شما
    كسانش بجاى شمايان عمل
    كنند و نيايد بنيكى خلل



  • بجان و دل و ديده اش پروريد
    مگيريد و بيمايه و خرد و ريز
    گران است و در ارج و صولت سترگ
    در اجر است و پاداش و گنج مراد
    نگويد بجان و زبان و دهان
    به اتمام و پايان و فرجام آن
    بپاكى و نيكى نمايان تر است
    قسم مى خورم در عيان و نهان
    احق خواهدش بود و بايسته تر
    بدنيا و در اجتماع بشر
    زراعتگر و مرد كارنده اى
    رهايش كنيد و در عالم بهل
    بگيرد بكار و ببخشد نما
    كنند و نيايد بنيكى خلل
    كنند و نيايد بنيكى خلل



حكمت 415





  • هر آنكس، نهان و دلش را درست
    خدا، ظاهرش را درست و عيان
    هر آنكس كه از بهر دينش عمل
    خدايش بدنيا حمايت كند
    كسيكه نكو سازد و صاف و پاك
    هر آنچه كه بين خداوند و خويش
    خدا، آنچه را كه بدور زمان
    نكو سازد و سرفرازش كند
    غريق مباهات و نازش كند



  • كند بهر اجراى حق، پاك و چست
    نمايد امان از بلا و زيان
    كند در جهان و گروه ملل
    بهر امر و كارش كفايت كند
    روالى پسنديده و تابناك
    بكار است و ويل عذابش بپيش
    بما بين او باشد و مردمان
    غريق مباهات و نازش كند
    غريق مباهات و نازش كند



/ 135