حكمت 367
هر آينه از اولين رزم و جنگ
نخستين شكستى كز آغاز كار
تلاش و جهاد بدستانتان
پس از آن، شكست زبانهايتان
سپس، ورشكستى دلهايتان
پس آنكس كه بر خير و كردار پاك
پلشت و بدو ناروا را، بدل
شده سرنگون و در اعماق خاك
سرش زير و پايش ببالا عمود
شود خوار و زار و پريش و خمود
كه حق است و بر ديو و دد، پالهنگ
خوريد و شود مايه ى ننگ و عار
بسعى است و ايثار در جانتان
بدهر است و بند روانهايتان
بجهد است و زندان و غلهايتان
نشد آشنا و روان تابناك
نشد منكر و رد نكرد و بهل
فرورفته و واژگون در مغاك
شود خوار و زار و پريش و خمود
شود خوار و زار و پريش و خمود
حكمت 368
هر آينه حق، بس گران و ثقيل
و باطل، خفيف است و سهل و سبك
وبا آور و گور تار و تنك
گواراى جان است و پاك و جليل
وبا آور و گور تار و تنك
وبا آور و گور تار و تنك
حكمت 369
مشو بهر نيكوترين مردمان
زويل و عذاب خداوند پاك
ببرهان وحى خداوندگار
كه از كيفر ذات پروردگار
مگر قوم بدكار و شر زمان
و بر بدترين همين مردمان
ز بذل خداوند و بخشايشش
بانگيزه ى امر پروردگار
كه از بارش رحمتش نااميد
مگر كافران و ستمكارگان
پلشتان و خيل جهان خوارگان
مبرى ز خوف و خجسته گمان
بروز جزا و پس از كوچ خاك
كه نازل شد و نقش بر روزگار
نيند ايمن و مردم رستگار
كه وهم عبث ميكنند و گمان
مشو نااميد و غمان و شمان
زلال بهاران آسايشش
كه فرموده بر مردم روزگار
نگردند و عريان ز خير و نويد
پلشتان و خيل جهان خوارگان
پلشتان و خيل جهان خوارگان
حكمت 370
همانا كه بخل جامع، بر عيوب
بود پالهنگى كه زان آدمى
كشيده شود سوى نامردمى
تلمبار فسق است و سجن قلوب
كشيده شود سوى نامردمى
كشيده شود سوى نامردمى