حكمت 367 - ترجمه منظوم نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه منظوم نهج البلاغه - نسخه متنی

حمید قاضی خاکیاسری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمت 367





  • هر آينه از اولين رزم و جنگ
    نخستين شكستى كز آغاز كار
    تلاش و جهاد بدستانتان
    پس از آن، شكست زبانهايتان
    سپس، ورشكستى دلهايتان
    پس آنكس كه بر خير و كردار پاك
    پلشت و بدو ناروا را، بدل
    شده سرنگون و در اعماق خاك
    سرش زير و پايش ببالا عمود
    شود خوار و زار و پريش و خمود



  • كه حق است و بر ديو و دد، پالهنگ
    خوريد و شود مايه ى ننگ و عار
    بسعى است و ايثار در جانتان
    بدهر است و بند روانهايتان
    بجهد است و زندان و غلهايتان
    نشد آشنا و روان تابناك
    نشد منكر و رد نكرد و بهل
    فرورفته و واژگون در مغاك
    شود خوار و زار و پريش و خمود
    شود خوار و زار و پريش و خمود



حكمت 368





  • هر آينه حق، بس گران و ثقيل
    و باطل، خفيف است و سهل و سبك
    وبا آور و گور تار و تنك



  • گواراى جان است و پاك و جليل
    وبا آور و گور تار و تنك
    وبا آور و گور تار و تنك



حكمت 369





  • مشو بهر نيكوترين مردمان
    زويل و عذاب خداوند پاك
    ببرهان وحى خداوندگار
    كه از كيفر ذات پروردگار
    مگر قوم بدكار و شر زمان
    و بر بدترين همين مردمان
    ز بذل خداوند و بخشايشش
    بانگيزه ى امر پروردگار
    كه از بارش رحمتش نااميد
    مگر كافران و ستمكارگان
    پلشتان و خيل جهان خوارگان



  • مبرى ز خوف و خجسته گمان
    بروز جزا و پس از كوچ خاك
    كه نازل شد و نقش بر روزگار
    نيند ايمن و مردم رستگار
    كه وهم عبث ميكنند و گمان
    مشو نااميد و غمان و شمان
    زلال بهاران آسايشش
    كه فرموده بر مردم روزگار
    نگردند و عريان ز خير و نويد
    پلشتان و خيل جهان خوارگان
    پلشتان و خيل جهان خوارگان



حكمت 370





  • همانا كه بخل جامع، بر عيوب
    بود پالهنگى كه زان آدمى
    كشيده شود سوى نامردمى



  • تلمبار فسق است و سجن قلوب
    كشيده شود سوى نامردمى
    كشيده شود سوى نامردمى



/ 135