حكمت 149
شما را... بصيرت، براه و روال
اگر ديدگان را براى نگاه
نمودندتان راه و گر راه خويش
بدادندتان گوش و، گر بشنويد
بدامان ظلم و ستم نغنويد
ببخشيده اند و فروغ كمال
گشائيد و پيدا شود راه و چاه
بيابيد و با دل رويدش به پيش
بدامان ظلم و ستم نغنويد
بدامان ظلم و ستم نغنويد
حكمت 150
بهمكيش و بر دادرت، سرزنش
پلشتى وى را به بخشندگى
نما دفع و بر او، درخشندگى
به نيكى كن و با خوشى واكنش
نما دفع و بر او، درخشندگى
نما دفع و بر او، درخشندگى
حكمت 151
هر آنكس بجاهاى تهمت رود
نبايد به بدبين خود، سرزنش
نمايد بكار و عمل، واكنش
در آن مايه ى بدگمانى شود
نمايد بكار و عمل، واكنش
نمايد بكار و عمل، واكنش
حكمت 152
هر آنكس كه با سلطه و اقتدار
در انديشه، خود راى و سركش شود
هر آنكس كه سرپيچى و خودسرى
تبه گشت و در كام محو و فنا
هر آنكس بهمراه مردان راد
بدور زمانه شود بهره ور
بانديشه ها و خردهايشان
كند شركت و در مددهايشان
شود مالك مكنت و اعتبار
تبهكار و طاغى و تركش شود
نمود و در عقل و خرد، برترى
فرورفت و شد واژگونه بنا
كند شور و كنكاش و كسب مراد
ز همكارى و فكرشان شهره ور
كند شركت و در مددهايشان
كند شركت و در مددهايشان
حكمت 153
هر آنكس كه راز دلش را نهان
بود خير و نيكى بدستان او
شبستان دنيا، گلستان او
نمود و مهار زبان و دهان
شبستان دنيا، گلستان او
شبستان دنيا، گلستان او