حكمت 101 - ترجمه منظوم نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه منظوم نهج البلاغه - نسخه متنی

حمید قاضی خاکیاسری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمت 101





  • روايت كند نوف نيكو خصال
    شبى، رهبر مومنين را بچشم
    برون آمد از غرفه ى بسترش
    و بر اختران فروزان نگاه
    بفرمودم اى نوف شب زنده دار
    بگفتم: كه بيدارم اى رهبرم
    بگفتا كه اى نوف پاكيزه دل
    خوشا، حال زهاد و عباد پاك
    كه بر آخرت، جان و دل، بسته اند
    هم اينان گروهى براه و روش
    كه قشر زمين را، بخود، فرش تن
    و خاك سفالينه اش را فراش
    بدل، آب آن را، گواراى خويش
    كتاب خدا را بتن پيرهن
    دعا را رداى گهربار خويش
    پس اينان، براه و روال مسيح
    سراى فنا را ز خود منفصل
    هلا نوف پاك و خجسته روان
    هر آينه داود پاك و طهور
    كه بر او، فرستم درود و سلام
    در اين ساعت از شب، ز جايش، بخاست
    كه اين ساعتى، در زمين و زمان
    كه در اين زمان، بنده اى، در جهان
    مگر آنكه گردد ثنايش، روا
    مگر آنكه آنكس كه ده يك، خراج
    و يا آنكسى كه در اكناف دهر
    ببدكارگان و ستمكارگان
    كند رازشان را هويدا و فاش
    و يا آنكه داروغه ى جيره خوار
    و يا اينكه طنبور و شيپور و دف
    نوازنده ى ساز و طبل است و كف



  • بايمان و ايقان و دين و كمال
    بديدم كه چون در و ياقوت و يشم
    اقامتگه و مسكن اطهرش
    نمود و در آن ديدگاه و پگاه
    تو خوابى، و يا اينكه بيدار و يار
    وصى رسول و ابر سرورم
    با سلام و آيات قرآن، مقل
    بدنيا و در گوى گردون خاك
    بر آن نشئه، مربوط و وابسته اند
    بفكرند و آئين و در پرورش
    نمودند و مهد برى از فتن
    نمودند و جاى جهاد و تلاش
    نمودند و شهد مهناى خويش
    نمودند و رسته ز رنج و محن
    نمودند و منقوش افكار خويش
    بپاكى روح و بيان فصيح
    نمودند و افكنده اندش بگل
    در اسلام و زهد و شرف، پرتوان
    بيانساز فرمان حق و زبور
    بگلهاى سرخ قيام و پيام
    بگفت و پيامش، بقا و بجاست
    بكون و مكانست و مهد امان
    نخواند دعا، در عيان و نهان
    بگردون دنيا و در ماسوا
    از اين مردمان گيرد و نقد و باج
    بسى آدمى را به پنهان و جهر
    شناساند از بهر خسر و زيان
    براه پلشتى و شيطان تلاش
    عسس باشد و گزمه ى نابكار
    نوازنده ى ساز و طبل است و كف
    نوازنده ى ساز و طبل است و كف



حكمت 102





  • خدا، بر شما و همه مردمان
    در انجام بايسته ى واجبات
    پس آن واجبات خدا را، تباه
    حدودى براى شما آشكار
    از آنها، تجاوزگر در عمل
    شما را، بفرمان شايان وحى
    گهر پرده ى حرمتش را بكف
    ز چيزى و شيئى، بدهر و جهان
    خموشى گزيده بذات و صفات
    به نسيان، نفرموده ترك و رها
    پس از بهر آنكه بكف آوريد
    تن و جان خود را گرفتار رنج
    مسازيد و محبوس درد و شكنج



  • بفرموده فرمان و داده امان
    بزورق سوارى بحر حيات
    مسازيد و آلوده ى بر گناه
    معين نمود و موازين كار
    مباشيد و بر صحت خود دمل
    ز پستى و زشتى، بفرموده، نهى
    مدريد، تا آن نگردد تلف
    براى شما و كهان و مهان
    نبخشد مكافاتشان در حيات
    در انجام و سعى و عمل، بى بها
    از آنها و حظى و بهره بريد
    مسازيد و محبوس درد و شكنج
    مسازيد و محبوس درد و شكنج



/ 135