حكمت 333
نجابت، رداى گل آذين و پاك
سپاس و دعا، زينت بر غناست
دل آرائى زهد و حمد و ثناست
بفقر است و سرمايه ى تابناك
دل آرائى زهد و حمد و ثناست
دل آرائى زهد و حمد و ثناست
حكمت 334
بروز جزا و نشور و قيام
بجان ستمگر، عقاب و عذاب
ز روزى كه بر جان مظلوم، ستم
شد و گشته مغروق اندوه و غم
سزا دادن و محشر بى خيام
اشد است و سجين و سرب مذاب
شد و گشته مغروق اندوه و غم
شد و گشته مغروق اندوه و غم
حكمت 335
سخنها... نگهدارى و ثبت و ضبط
و اسرار پوشيده و در نهان
و هر كس رهين بر آن نفس خويش
و اين مردمان گمره و ناقصند
مگر آنكسيكه خدايش امان
همانا كه پرسش گر اين گروه
كه كس را بگرداب آزار خويش
اجابت گر اجتماعاتشان
تحمل كند، رنج و غم را، بتن
و آنكه ره و فكر و انديشه اش
از اين مردمان اصلح و بهتر است
همانا بر او، خشم و زودباورى
ز نيكو سگالش، به واپس كشد
و آنكه خردمندى و فكرتش
از آنان، قويتر، بلفظ و زبان
بگفتار حق است و دفع زيان
شدند و بهم وصل و پيوند و ربط
هويدا شدند و عيان در جهان
بدهر است و در كار و آئين و كيش
بجهل و تباهى خود، شاخصند
ببخشد، ز شر و فساد زمان
هواخواه درد است و رنج و ستوه
كند غرق و مغلوب پيكار خويش
ميان گروه و جماعاتشان
شناور شود در مسيل فتن
درستى در حرفه و پيشه اش
پسنديده و پاك و راجح تر است
شود چيره در بينش و داورى
و آن طائر فكرتش را كشد
جهان بينى و قدرت عبرتش
بگفتار حق است و دفع زيان
بگفتار حق است و دفع زيان