حكمت 282 - ترجمه منظوم نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه منظوم نهج البلاغه - نسخه متنی

حمید قاضی خاکیاسری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمت 282





  • اگر مردمان را خداى ودود
    پى شكر احسان و بر نعمتش
    هر آينه واجب بدهر و زمان
    كه آلوده ى جرم و بار گناه
    نگردند و در لغزش و اشتباه



  • ز بار گناهان نترسانده بود
    بهاران آسايش رحمتش
    پى زندگان بود و بر مردمان
    نگردند و در لغزش و اشتباه
    نگردند و در لغزش و اشتباه



حكمت 283





  • هلا... اشعث، ار، بهر فرزند خويش
    هر آينه خويشى شايسته است
    كه افسرده گردى و گريان و زار
    و گر دل شكيبا و مرد فكور
    بنزد خدا، بهر هر درد و رنج
    بود جانشينى و پاداش كار
    هلا... اشعث، ار صبر شايان كنى
    قضا و قدر، بر تو، جارى شود
    كه پاداش و مزد و بهاى بزرگ
    و گر آنكه بيتابى و قيل و قال
    هر آينه حكم الهى، بتو
    بحالى كه كار پلشت و گناه
    همانا كه فرزند تو در نهاد
    بنحوى كه بهر تو در زندگى
    ترا كرده در بحر فرقت فرو
    بشكلى كه پاداش و مزد و جزا
    براى تو بود و بكارت سزا



  • غمين باشى و رنجه حال و پريش
    عملكرد شايان و بايسته است
    كشى آه و باشى ملول و نزار
    بحان باشى و در مصيبت صبور
    غم و غصه اى و گزند و شكنج
    دهد بر شكيبنده اش اعتبار
    توكل به الله و يزدان كنى
    زلال جزا، سيل و سارى شود
    بيابى و ارج عظيم و سترگ
    نمائى و دلتنگى و عجز حال
    شود جارى و سارى روبرو
    نمودى و در سهوى و اشتباه
    تو را كرده خندان و مسرور شاد
    بلا بود و اندوه و افسردگى
    غمين و بهجر رخش، روبرو
    براى تو بود و بكارت سزا
    براى تو بود و بكارت سزا



حكمت 284





  • كنار گهر تربت تابناك
    باستاد و كردش نثار درود
    همانا كه صبر و شكيب و توان
    مگر از فراق و جدائى تو
    و بيطاقتى، بس بد است و پلشت
    غمى كه بانگيزه ات شد نزول
    جهان افكن است و پر از رعد و برق
    غم و درد پيش از تو و بعد تو
    بسى كوچك و سهل و آسان بدل
    بجان است و در ورطه ى آب و گل



  • رسول خداوند و ناجى خاك
    بگل برگ حزن و نواى سرود
    خوش است و شفابخش روح و روان
    بر جان نثار و فدائى تو
    مگر بر تو در سير و گشت و نشست
    نشاط بشر را نموده افول
    بزرگ و زمين لرزه ى غرب و شرق
    روباروى گل چهره ى سعد تو
    بجان است و در ورطه ى آب و گل
    بجان است و در ورطه ى آب و گل



/ 135