و گر هم فراموشش از جان كنيد
شما را در اكناف دنيا، بياد
همى آورد بهر روز معاد
بدل، كتم و مخفى و پنهان كنيد
همى آورد بهر روز معاد
همى آورد بهر روز معاد
حكمت 195
كسيكه بكردار نيكوى تو
اگر كه گل افشان و شكر و سپاس
در احسان و نيكى، ترا، در جهان
كه شخص ترا، بهر آن كار نيك
نمايد ثنا، آنكسيكه از آن
نبرده جوى بهره و فائده
و تو از عطاى سپاسه گزار
از آنچه كه كفران كننده، تباه
و ذات تواناى پروردگار
به نيكان و پاكيزگان، ياور است
نگهدار و يار و حمايتگر است
عملكرد شايان مينوى تو
نكردت بانصاف و عقل و حواس
نسازد دل آشفته و مستهان
جوانمردى و بذل و رفتار نيك
نكوئى و احسان و مهر وزان
ندارد نصيبى از آن مائده
بيابى فزون و هزاران هزار
نمود و دل و سينه ات را پر آه
بدنيا و در گردش روزگار
نگهدار و يار و حمايتگر است
نگهدار و يار و حمايتگر است
حكمت 196
هر آوند و ظرفى شود تنگ و پر
مگر ظرف دانش كه گردد فراخ
دل افروز و بنيانكن رنج و راخ
به آنچه گذارندش از سيم و در
دل افروز و بنيانكن رنج و راخ
دل افروز و بنيانكن رنج و راخ
حكمت 197
نخستين بر و بهره بردبار
بود آنكه مردم بدفع زيان
همه ياورانش شوند و مدد
وز او، رانده گردد هر آن ديو و دد
ز صبر و شكيبائيش در ديار
روباروى نادان و جاهل عيان
وز او، رانده گردد هر آن ديو و دد
وز او، رانده گردد هر آن ديو و دد
حكمت 198
اگر، تو، نئى، صابر و بردبار
كه كم مى شود در زمانه كسى
خودش را بقومى كند مثل و وش
وز ايشان نگردد بكار و روش
خودت را بصبر و تحمل، گمار
بكنكاش و پوئيدن و وارسى
وز ايشان نگردد بكار و روش
وز ايشان نگردد بكار و روش