حكمت 010
هر آنگه كه بر دشمنت، همچو شير
گذشت از او را، سپاس و توان
بر او ده قرار و ببخشش امان
شدى غالب و او بچنگت اسير
بر او ده قرار و ببخشش امان
بر او ده قرار و ببخشش امان
حكمت 011
هر آئينه عاجزترين مردمان
كه از جستن يار نيك و رفيق
و از او، پريشيده تر، در جهان
كه از كف دهد ياورى را بدهر
ز ياران خويش و براند بقهر
كسى باشد اندر زمين و زمان
بود ناتوان و بدون شفيق
كسى باشد و مانده و مستهان
ز ياران خويش و براند بقهر
ز ياران خويش و براند بقهر
حكمت 012
همانا كه آنان بحق، همرهى
و بر باطل دد صفت ياورى
نكردند و در نيك و بد داورى
نكردند و افتاده در گمرهى
نكردند و در نيك و بد داورى
نكردند و در نيك و بد داورى
حكمت 013
هر آنگه نمودار احسان و مال
بجا مانده اش را بفكران خويش
مسازيد از خود بدور و پريش
رسد بر شما و ببخشد كمال
مسازيد از خود بدور و پريش
مسازيد از خود بدور و پريش