حكمت 460 - ترجمه منظوم نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه منظوم نهج البلاغه - نسخه متنی

حمید قاضی خاکیاسری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمت 460





  • هر آينه از روزگاران سخت
    كه بسيار بيحد گزنده بخلق
    بيايد بر اين امت و مردمان
    كه در آن، توانگر، به آنچه بدهر
    گزد، مردمان را و ظلم و ستم
    كه بر اين، نگرديده، مامور كار
    خداوند سبحان، چنين گفت و حكم
    كه فضل خدا را در همبستگى
    ميان خود و مردم و مومنان
    بنسيان مپيچيد و از فكر و ياد
    در آن روزگاران و دور زمان
    بپا گشته و قد و گردن كشند
    نكوكاره ها زار و خوار و پريش
    در آن، با فقيران و درماندگان
    ببازار دنيا، خريد و فروش
    رسول خداوندگار و دود
    همانا كه از هر خريد و فروش
    بدرماندگان را، بفرموده نهى
    بفرمان شايسته و امر وحى



  • برانداز آسايش و كاخ بخت
    بمقت است و قتال و تيرى بحلق
    خروشان تر از رعد و سيل دمان
    بدستش بود در نهان و بجهر
    كند بى محابا و بارد الم
    وليكن، عمل مى كند نابكار
    نموده بهر عاقل و صم و بكم
    پى استوارى وابستگى
    جماعات مردان و فوج زنان
    زدوده مسازيد و تاراج باد
    شريران و قتالگان دمان
    كسان را، بشستم و ستم، مى كشند
    شوند و گرفتار و در زخم و ريش
    تهيدست و خيل فروماندگان
    نمايند و برندشان، جيب و گوش
    كه بر او و آلش، فرستم، درود
    زدن، ضربه و لطمه بر جيب و گوش
    بفرمان شايسته و امر وحى
    بفرمان شايسته و امر وحى



حكمت 461





  • دو كس، در من، از جان، تباه و هلاك
    نخست: ياوريكه زياده روى
    دوم: مفترى كه ببندد دروغ
    كلام كج و معوج و بى فروغ



  • شوند و گرفتار بند و مغاك
    نمايد غلو و گشاده روى
    كلام كج و معوج و بى فروغ
    كلام كج و معوج و بى فروغ



حكمت 462





  • ز مولا شد از عدل و توحيد و داد
    كه معناى شايان توحيد ذات
    كه او را نيارى در آفاق وهم
    و عدل، آن بود كه، ورا، متهم
    نسازى پى خلق دهر و امم



  • سئوال و چنين گفت و پاسخ بداد
    بود آنكه هرگز ببحر حيات
    نگيرى برايش هماورد و سهم
    نسازى پى خلق دهر و امم
    نسازى پى خلق دهر و امم



حكمت 464





  • الهى، تو، ما را، بده آب پاك
    به انبوه ابرى كه فرمانبرند
    نه با سركشان پر از رعد و برق
    بتك تاز جولانگه ى غرب و شرق



  • رهان از دماى روان كاه خاك
    به زايش، مطيع و اطاعت گرند
    بتك تاز جولانگه ى غرب و شرق
    بتك تاز جولانگه ى غرب و شرق



/ 135