و آن دشمنانت، بتو، دشمنند
بدل، يار و همكار بدخواه تو
بجانند و سدى، سر راه تو
براى رفيق تو اهريمنند
بجانند و سدى، سر راه تو
بجانند و سدى، سر راه تو
حكمت 288
امام، بر كسى، ديده افكند و ديد
پى آنكه بر دشمن خود، شكنج
بجان خود آسيب و رنج و زيان
بگفتش، تو چون آنكسى، در روال
كه بر خود كند نيزه اى را فرو
كشد، تا كسيكه بود پشت او
كه از بهر خود، درد و غم ميخريد
رساند بماتم سراى، سپنج
بلا مى رساند و گزند عيان
بكارى و خواهان وزر و وبال
كشد، تا كسيكه بود پشت او
كشد، تا كسيكه بود پشت او
حكمت 289
چه بى حد و اندازه اندرز و پند
پذيرندگانش، چه كسر و كمند
در آغوش اندوه و رنج و غمند
و فور است و گنجينه ى سودمند
در آغوش اندوه و رنج و غمند
در آغوش اندوه و رنج و غمند
حكمت 290
هر آن كس كه در كينه و دشمنى
نموده پلشتى و وزر و گناه
كسيكه كند در عمل كوتهى
شود فرد مظلوم و بيحال و زار
كسيكه نمايد نزاع و ستيز
نباشد توانش كه پرهيزگار
بسعى و عمل باشد و رستگار
كند پافشارى و اهريمنى
كمر بسته بر جرم و گم كرده راه
فتد در وبال و چه ى گمرهى
پريشان و مفلوك و خوار و نزار
شود در جدال و فرار و گريز
بسعى و عمل باشد و رستگار
بسعى و عمل باشد و رستگار
حكمت 291
گناهى، مرا، شرمسار و پريش
كه جستم، پس از ارتكابش، مجال
گزارم دو ركعت نماز و نياز
و از ذات حق، با دل و جان و لب
كنم رستگارى خود را طلب
نكرده ملول و گرفتار خويش
به اندازه ايكه به تسكين حال
به درگاه بخشنده ى چاره ساز
كنم رستگارى خود را طلب
كنم رستگارى خود را طلب