ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 113
نمايش فراداده

حكمت 392


  • پى روح بيمار و جان مريض دعا و ثنا كردن و چشم زخم همانا كه جادو و سحر و شگون ولى، فال زشت و بدو ناروا همانند آنكه تبى در روال نباشد درست و ندارد اثر و بوى خوش و شهدشان و عسل نگه كردن سبزه زاران و دشت فسونى و سحرند و كاندر سپنج زدايند و برنا علاجان، شفا دوايند و از بهر دلها، صفا

  • گرفتار و درمانده در حضيض براى شفا جستن از درد ضخم اثر بخشد و رامشى و سكون تبه ساز نيرو و روح و قوا بود درد واگير و راه زوال بود در زمين و زمان، بى ثمر سوارى در دشت و كوه و كتل بهنگام تفريح و در سير و گشت غم و درد و دل را و اندوه و رنج دوايند و از بهر دلها، صفا دوايند و از بهر دلها، صفا

حكمت 393


  • بمردم، هماهنگ و همدم، شدن بود رستگارى و خير و صلاح در آشوبشان، ناو امن و فلاح

  • شريك گرفتارى و غم شدن در آشوبشان، ناو امن و فلاح در آشوبشان، ناو امن و فلاح

حكمت 394


  • بفردى كه در محضر آنجناب كلامى ببال زبانش براند كه مانند او را... ز گفتار آن بسى كوچك و ناتوانش گمان بپاسخ... مقام گرام امام پريدى، به پيش از زمانى كه پر زدى بانگ و كردى خروش و غريو بهنگام خردى همانند ديو

  • سخن راند و در نشر و گفته، شتاب شتابانه در اوج سرعت كشاند بيان كردن مشكل كار آن عيان مى نمودند و خرد زمان بگفت و زدش پالهنگ و لگام در آرى و گردد بجانت، سپر بهنگام خردى همانند ديو بهنگام خردى همانند ديو